غارنوردي در كوير!

غار

 


براي بيشتر مسافران سفر به يزد به معني سفر به كوير است. اما شايد كمتر كسي بداند كه در همين شهر كويري غار جالبي وجود دارد كه مردم به آن شگفت يزدان مي گويند و غارنوردان حرفه اي وقتي دنبال يك غار بكر و زيبا هستند سري به شگفت يزدان مي زنند!


غار شگفت يزدان را بايد در نزديكي روستاي هفتهر در كوه بلندي به نام شگفت ببينيد. يعني در 70 كيلومتري اردكان كه در بخشي از مسير آن امكان تردد با اتومبيل وجود ندارد و بايد با پاي پياده راهي غار شويد تا بعد از دو ساعت دهانه غار را ببينيد. البته اين تازه شروع ماجراست چون مجبوريد از روي صخره هاي سنگي صعب العبوري بگذريد كه شيب نسبتا تندي دارند و تنها راه دستيابي به دريچه تنگ غار هستند.

غار

در قرن نهم هجري يعني در اوايل ورود مسلمانان به ايران، اين غار مسير دشواري داشت و به همين دليل زرتشتياني كه تمايل به حفظ آيين هاي ديني خود داشتند، براي حفاظت از آتش مقدسشان آن را به اين غار منتقل كرده و مدت 30سال در آنجا از  اين آتش نگهداري مي‌كردند.

غار

غار شگفت يزدان اگرچه بيشتر به عنوان يك مكان تاريخي شناخته مي شود كه هنوز زرتشتيان يزد براي برخي آيين ها به آن جا مراجعه مي كنند، اما بيش از همه اينها يك غار زيبا و ديدني است كه از 3 حوضچه تشكيل شده و آب‌هايي كه از سقف مي‌چكد در آنها جمع شده است. براي ورود به اين غار ممكن است دردسر زيادي را تحمل كنيد اما چند قدم كه از ورودي جلوتر برويد با محوطه وسيعي رو به رو مي شويد كه گنجايش هزاران نفر را دارد.

غار

همين طور كه در غار پيش مي رويد احتمالا با چندين حوض كوچك و بزرگ و آثاري از ساختمان رو به رو مي شويد كه نشان دهنده كاركرد سكونتي و عبادتي اين غار در گذشته بوده است. خاكسترهاي موجود در غار هم از آتش افروزي هاي زرتشتيان در اين غار حكايت مي كند.

غار

گذارتان كه به غار شگفت يزدان افتاد حتما از چاه شهريار هم در همان نزديكي بازديد كنيد كه تنها چاه آب موجود در محدوده شماست و از سال ها پيش آب مردم منطقه را تامين مي كرده است.

سه شنبه نوزدهم 7 1390

قديمي ترين ماكت تخت جمشيد

 تخت جمشيد


فكر مي كنيد الگوي اوليه معماري تخت جمشيد از كجا به دست آمده است؟ معماران خلاق ايراني، هر قدر هم خبره و كارآزموده باشند، باز براي طرح ريزي بنايي مثل تخت جمشيد نياز داشتند طرح هاي خود را از روي ماكت هاي واقعي استخراج كنند و شايد بتوان گفت كه اولين نمونه چنين ماكتي اولين بار در مسجد سليمان و آتشكده بزرگ اين شهر ديده شد؛ بنايي كه حتي بعد از هزاران سال از عمرش، يكي از ديدني ترين آثار تاريخي جنوب ايران به شمار مي رود.


مسجد سليمان شهر اولين ها است. جايي كه اولين چاه نفت، اولين زمين گلف، اولين زمين فوتبال، اولين چاه گاز، اولين فرودگاه، اولين خط آهن، اولين بيمارستان و چندين اولين ديگر كشور در آنجا برپا شد تا اين شهر كوچك تاريخي، لقب پيشتازترين شهر ايران را در حكومت هاي پيشين بگيرد.

تخت جمشيد

با اين حال، سراغ قديمي ترين اثر تاريخي اين شهر را بايد در شمال شرقي اين شهر و در محله سرمسجد بگيريد. محله اي كه به نام معروف ترين اثر باستاني اش شناخته شده و يكي از معابد قديمي كشور را در خود جا داده است: آتشكده سرمسجد كه به نام آتشكده جاويدان و صفه سرمسجد هم شناخته مي شود.

تاريخ آتشكده سرمسجد را به قرن هفتم قبل از ميلاد نسبت مي دهند. يعني حول و حوش زمان استقرار يكي از قبايل پارس در مسجدسليمان. بعضي از كارشناسان باستان شناسي معتقدند كه معماران براي ساخت تخت جمشيد از اين بنا الهام گرفته‌اند. مثل پروفسور گيرشمن، باستان‌شناس فرانسوي كه در كتاب «ايران از آغاز تا اسلام» خود نوشته است كه تخت جمشيد نيز با استفاده از همين الگو ساخته شده است.

تخت جمشيد

نوع معماري اين بنا، آتشكده جاويدان اورارتويي است كه مهمترين مشخصه آن استفاده نكردن از ملات و گذاشتن سنگ خشك روي سنگ خشك ديگر است. به اين ترتيب حتي اگر از تاريخ طولاني اين آتشكده هم چشم پوشي كنيم، معماري عجيب اين بنا دليلي براي شگفت انگيز لقب گرفتن اين آتشكده سنگي است.

آتشكده سرمسجد، به دستور يكي از پادشاهان بزرگ هخامنشي كه نامي از او به جا نمانده ساخته شده و هر كدام از سنگ‌هاي بزرگ معدني به كار رفته در آن 4 تا 5 تن وزن دارد. اين معبد مشرف به صفه سرمسجد است و به گفته مورخان مقر حكومتي پارس‌ها بوده است.

تخت جمشيد

بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد كه قدمت محراب آتشكده به قرن 7 يا 8 قبل از ميلاد مي رسد. اين محراب يك سكو دارد و در بخش شرقي آن، يعني قسمتي كه امروز آتشكده قرار دارد، مكاني براي براي عبادت مردم بنا شده است. در سمت غربي آتشكده 3 معبد براي 3 تن از خدايان قديم اختصاص داشته كه 2 نفر از آنها هراكليوس و آتنا هستند.

كمي جلوتر، يك پلكان به عرض 25متر عبادت كنندگان را به روي صفه نزديك محل مقدس هدايت مي كرد و از آنجا كه در پايان مراسم نيايش نبايستي از راه آمدن بازگردند، يك پلكان ديگر در گوشه ديگر ضلع شرقي براي پايين رفتن ساخته بودند.

مقدس بودن اين مكان عبادتي دليل خوبي بود تا ايرانيان باستان ظروف سفالي، سكه‌هاي ارزشمند، مجسمه‌هاي باستاني و آثار گرانبهاي خود را در جاي جاي آتشكده نگهداري كنند و به همين دليل كاوش هاي باستان شناسان از اين آتشكده هميشه منجر به اكتشاف بخشي از ابزار و ادوات پارسيان قديم بوده است.

كليسايي كه روس ها در قزوين ساختند

كليسا

 

 


بناهاي تاريخي- مذهبي هميشه شگفت انگيز بوده اند؛ حتي اگر اين بنا يك كليساي قديمي و كوچك باشد كه در دل منطقه اي مسلمان نشين جا خوش كرده باشد.

كليساي كانتور، كليساي كوچكي است كه بايد آن را در قزوين ببينيد؛ شهري كه به گواه تاريخ تا پيش از ورود اسلام به ايران زرتشتي بود و پس از آن يك دست مسلمان. با اين حال كليساي كوچك كانتور وقتي ساخته شد كه روس ها در جنگ جهاني دوم بخش هايي از ايران را اشغال كردند و براي انجام فرايض ديني شان اين كليسا را بنا گذاشتند.


 

براي ديدن اين بناي تاريخي بايد سري به شمال قزوين بزنيد تا ساختمان قديمي كانتور را با طرح چليپايي اش ببينيد. محراب اين كليسا رو به شرق است و ورودي آن در ضلع غربي. از اين ورودي كه بگذريد يك سقف شيبدار را مي بينيد كه پس از آن در ورودي قرار دارد. كمي جلوتر به پيش فضاي هال مي رسيد كه بالاي آن برج ناقوس كليسا با ارتفاع حدود 11 متر به چشم مي‌خورد. شايد به دليل همين برج بلند باشد كه كليساي كانتور را به نام برج ناقوس مي شناسند.

كليسايي كه روس ها در قزوين ساختند

نقشه معماري كليسا چند ضلعي نامنظم است كه با آجر قرمز لعابدار پوشيده شده و نماي جالبي پيدا كرده است. در نماي خارجي كليسا هم ستون‌هاي تزييني زيبايي به چشم مي‌خورد و به دليل همين شكل و شمايل خاص كليساي كانتور در ميان بناهاي تاريخي قزوين جايگاهي متفاوت پيدا كرده است.

كليسا

در ورودي اين كليسا بعد از عبور از ايوان كوچكي كه نيم متر از سطح زمين بالاتر است، به سالن اصلي و دو اتاق كوچك در شمال و جنوب آن باز مي شود كه هر كدام با پنجره‌هاي نعل اسبي به بيرون ارتباط دارند. هال هم شامل نمازخانه و محراب است و در دو طرف آن، دو فضاي مستطيل شكل طراحي شده است.

كليسا

اما اگر دوست داريد از تاريخچه اين بناي فرنگي ساز بدانيد، بايد بگوييم كه در دوره مشروطه، محوطه‌اي به نام كانتور در اختيار روس‌هاي تزاري قرار گرفت كه دفاتر اداري خود را در آن مستقر كردند. پس از آن كليساي كانتور در داخل اين محوطه توسط شركت راه‌سازي روس ها بنا شد.

كليسا

اگر گذارتان به كانتور بيفتد مي بينيد كه در محوطه كليسا دو مقبره قرار دارد. اين دو مقبره ربطي به خادمان يا كشيشان كليسا ندارد؛ يكي از اين مقبره ها متعلق به يك خلبان روسي است كه بر اثر سقوط هواپيمايش در جنگ جهاني اول كشته شد و ديگري متعلق به يك مهندس راه‌سازي روسي است.

كليسا

 

 

بزرگترين كتيبه سنگي جهان درايران


نگاهي به تاريخ به نمايش كشيده شده در بيستون، بزرگترين كتيبه سنگي جهان


كتيبه بيستون

بيستون كوهي كه هميشه يادآور دليري‌ها و افسانه‌هاست، در  پذيراي گردشگران بسياري است كه از سراسر جهان به شوق تماشاي گره‌ خوردن هنر و شكوه در اين اثر جهاني به كرمانشاه آمده‌اند.  نقش برجسته و كتيبه داريوش يكي از مهمترين آثار مجموعه جهاني بيستون است.  اين نقش برجسته كه يكي از زيباترين يادگارهاي ادبي و تاريخي ايران است، در ۳۰ كيلومتري شمال شرقي شهر كرمانشاه بر روي صخره معروف به بيستون حجاري شده است.

به گفته كارشناسان ميراث فرهنگي، كتيبه داريوش بزرگترين، پر اهميت ‌ترين و معتبرترين كتيبه‌اي است كه تاكنون در جهان شناسايي شده است.

در سال ۵۲۲ قبل از ميلاد داريوش، شاه هخامنشي نقشي از خود، فروهر، دو تن از بزرگان پارسي، گئومات، مغ و ۹ تن از شاهان مغلوب را بر ديواره كوه بيستون حك مي‌كند و علاوه بر اين نقش فرامين و اندرزهاي خود را به صورت كتيبه‌اي بر دل كوه بيستون حجاري مي‌كند. داريوش شاه در اين كتيبه شرح فتوحات خود را به خط ميخي و سه زبان پارسي باستان و عيلامي و بابلي بر دل سنگ نگاشته است.

عظمت اين كتيبه به گونه‌اي است كه فقط زبان پارسي باستان آن داراي ۴۱۴ سطر است. در سنگ نگاره داريوش كه شش متر طول و ۲۰/۳ مترعرض دارد، تصوير داريوش به ارتفاع ۷۸/۱ متر در سمت چپ صحنه حجاري شده است.

وي تاج گنكره داري بر سر و پيراهن بلندي بر تن دارد، او دست راست را به علامت احترام بالا برده و در دست چپ كماني را گرفته است.

وي تاج گنكره داري بر سر و پيراهن بلندي بر تن دارد، او دست راست را به علامت احترام بالا برده و در دست چپ كماني را گرفته است.

در اين صحنه داريوش پاي چپش را بر روي سينه گئومات مغ نهاده‌است. در پشت سر داريوش “وينده فرنه ” كمان دار و ” گئو بروه ” نيزه دار ايستاده‌اند كه از جمله هفت تناني‌اند كه در براندازي گئومات شركت داشتند.

در زير پاي چپ داريوش گئومات مغ بر پشت خوابيده و به‌ علامت التماس دست هايش را بالا برده است.

پشت سر او صف اسيران با گردن‌ها و دست هاي از پشت بسته ديده مي‌شود، در بالاي سر هر يك از اين اسيران و در زير تنه گئومات مغ و بر روي دامن اسير نام و نقش پادشاه شورش‌گر و جايي كه در آن شورش كرده ذكر شده است.

در بالاي سر اسيران تصوير نماديني از اهورامزدا در حال اهداي حلقه قدرت به داريوش حجاري شده و داريوش دست راستش را به نشانه نيايش اهورامزدا بلند كرده است.

كتيبه بيستون

در اين نقش داريوش به معرفي خود و خاندانش مي‌پردازد و در حقيقت با اين نوشته مشروعيت خود را اعلام مي‌كند، پس از آن شرح فتوحاتش را به خط ميخي عيلامي در سمت راست سنگ نگاره و در مرحله بعد با خط ميخي بابلي در سمت چپ سنگ نگاره حك مي‌كند.

در مرحله نهايي در زير نقوش برجسته شرح فتوحاتش را به خط ميخي و به زبان فارسي باستان حك مي‌كند.

سنگ تراشان هخامنشي در حال نوشتن خطوط بر سينه كوه بودند كه سكاها دوباره سر به شورش گذاشتند.

داريوش در سال ۵۱۹ قبل از ميلاد “سكونخا” شاه سكاها را شكست داد و اين رويداد را بي‌درنگ به سنگ نبشته اضافه كرد.

چون جايي براي اضافه كردن تصوير شاه سكايي باقي نمانده بود، داريوش دستور داد بخشي از متن عيلامي را پاك و آن را در سمت چپ قسمت پايين كنار متن فارسي باستان از نو حك كنند و به جاي متن عيلامي تصوير “سكونخا” را حجاري كنند. در اين سنگ نوشته داريوش ابتدا به معرفي خود و خاندانش مي‌پردازد و سپس واقعه قتل گئومات مغ را كه پس از مرگ كمبوجيه سلطنت را غصب كرده بود شرح مي‌دهد.

پس از آن به شرح جنگ‌هايي كه بر ضد بزرگان و امراي ياغي كرده بود مي پردازد و در خاتمه به هركس كه اين كتيبه بزرگ را محو نمايد، نفرين مي‌كند.

پنجاه بدر در قزوين!

طبيعت


مراسم سنتي پنجاه بدر چيزي شبيه همان سيزده به در است كه البته به آن اندازه شناخته شده نيست اما در ميان مردم قزوين هنوز هم پابرجاست. قزويني ها در اين روز كه به عبارتي پنجاهمين روز از سال جديد است، از خانه بيرون مي زنند و به دامان طبيعت مي روند تا از خداوند به خاطر نعمت هايش تشكر كنند.


آنها در نوزدهمين روز از ماه ارديبهشت هر سال ابتدا به مصلاي شهر مي‌روند و دعا مي كنند، بعد از آن به دل كوه و دشت مي زنند و چند ساعتي را با اطرافيان خود مي گذرانند. بنابراين، پنجاه بدر يك رسم ديني- آييني است كه هم با باورهاي مذهبي مردم سر و كار دارد و هم با اعتقادات آييني و سنتي شان.

 طبيعت

اگر تا آن روز از سال باران خوبي آمده باشد مردم در مصلي نماز شكر هم بجا مي‌آورند و از خداوند به خاطر نزول باران رحمت سپاسگزاري مي‌كنند اما اگر سال كم باراني باشد نماز استسقاء به جاي مي‌آورند و طلب باران رحمت مي‌كنند.

اين مراسم در بهترين روز فصل بهار از لحاظ آب و هوايي برگزار مي‌شود و در واقع تجديد پيوندي دوباره با طبيعت است اما بيش از هر چيز به نظر مي رسد ريشه اي تاريخي داشته باشد كه عمر آن به دوران پيش از اسلام هم مي رسد.

طبيعت

بيشتر قزويني‌هاي اصيل در اين مراسم غذاي ساده و محلي به نام دُيماج درست مي‌كنند كه تركيبي از نان محلي خشك شده، سبزي، گردو و پيازداغ و خيار است. علاوه بر اين، قزويني ها خوردن هندوانه، آجيل مشگل گشا و ميوه را هم در اين روز ضروري مي دانند و بسياري از كساني كه به پنجاه بدر مي‌روند آش رشته را هم در برنامه عصرانه خود جاي مي دهند.

طبيعت

 

 

فرآوري:الهام مرادي

 

سه شنبه نوزدهم 7 1390

آنچه از نياسر نمي دانيد

نياسر


اين روزها كه مراسم گلابگيري بازار گردشگري قمصر و نياسر را داغ كرده، شايد شما هم در تدارك يك سفر كوتاهي به اين شهرها باشيد. قبلا از جاذبه هاي قمصر برايتان گفتيم اما بد نيست اين بار سري به نياسر بزنيد كه نه تنها يكي از مراكز اصلي گلابگيري كاشان به شمار مي رود، بلكه با طبيعت متفاوتي كه دارد توانسته است به سرسبزترين مقصدي گردشگري كاشان تبديل شود.


نياسر، در 30 كيلومتري شمال‌غرب كاشان قرار دارد و موقعيت كوهستاني آن در ارتفاعات كركس باعث شده كه بافت پوششي و آب و هوايي متفاوتي از ديگر نقاط كاشان داشته باشد. آنقدر كه لطافت هوا و سرسبزي اين منطقه خيلي وقت ها نياسر را پاتوق كاشاني هايي مي كند كه از گرماي بهار و تابستان به خنكاي اين شهر پناه مي برند. اما اين تنها جاذبه نياسر نيست؛ اين شهر كوچك با آثار ارزشمند تاريخي كه در گوشه و كنار خود دارد، براي تاريخ دوستان هم حرف هاي زيادي خواهد داشت.

نياسر

نياسر تاريخ خود را مديون چشمه آبي است كه به نام چشمه اسكندريه در ميان مردم مشهور شده و سرچشمه آبشار معروف اين شهر هم به حساب مي آيد. بهره مندي اين شهر از آب فراوان، آن هم در بخش هاي خشك و كويري كشور موهبتي بود كه زندگي شهري و تاريخ و تمدن را به نياسر آورد. تا جايي كه بعدها، وقتي باستان شناسان اين شهر را كند و كاو مي كردند، در هر گوشه اي از نياسر به قبرهاي تاريخي مي ‌رسيدند كه هر كدام شكل و شمايل خاص خود را داشتند و نشان مي دادند صاحبان اين قبرها در دوره هاي مختلف و با آداب و رسوم مختلفي دفن شده اند.

نياسر

ديدني هاي نياسر

اگر گذارتان به نياسر افتاد مي توانيد سري هم به غار تاريخي رئيس و لايه كهن زيرين آن بزنيد. چهار طاقي (آتشكده) ساساني، باغ‌هاي سرسبز، كوچه هاي قديمي كاهگلي، باغ و كوشك تالار و... هم از ديدني هاي اين شهر هستند كه مي توانند ساعت ها شما را سرگرم كنند.

نياسر

حمام و آسياب آبي تاريخي نياسر هم يادگار به جا مانده از دوران صفوسان است كه با شيوه هاي جالبي كار مي كرده است. در اين حمام، آب از آبشار به وسيله كول‌هاي گلي به داخل 8 گوش زيبايي مي رفت و از آنجا به داخل حمام هدايت مي‌شد. سوخت اين حمام هيزم بوده و ورودي هشت ضلعي آن به وسيله دالان‌هايي از بيرون حمام جدا مي شد.

آسياب آبي هم به وسيله آبي كه از آبشار به پائين ريخته مي‌شد به گردش در مي آمد و گندم و جو را براي اهالي منطقه آسيا مي كرد.

آتشكده نياسر

نياسر

آتشكده نياسر را اردشير بابكان ساخت و خيلي ها معتقدند كه اين اولين معبد و آتشكده‏اى است كه سلسله ساسانى بنا كرده است.

معماري اين آتشكده به خوبي يك گنبد ساسانى را نشان مي دهد كه مثل بقيه آتشكده هاي اين عصر بر يك پايه  مربعي شكل سوار است. مصالح به كار رفته در اين بنا سنگ و گچ است و به نظر مي رسد كه گنبد اصلي آتشكده در گذشته فرو ريخته اما بعدهاً بازسازي شد و به شكل گنبدهاي دوران اسلامي فرم داده شده است.

چند متر پايين‌تر از اين آتشكده چشمه اسكندر را مي توانيد ببينيد كه در ادامه به آبشار اسكندر ختم مي شود. چشمه‌اي خنك كه ماهي‌هاي كوچك و بزرگ سياه‌رنگ در آن جست‌وخيز مي‌كنند و گفته مي‌شود يكي از دلايلي كه اردشير اول نياسر را براي اقامتش انتخاب مي‌كند، وجود همين چشمه  است.

نياسر

غار ريس

غار ريس را بايد در 30 كيلومتري شمال‌غربي كاشان و در پاي كوه مرتفعي ببينيد. اين غار يكي از غارهاي مصنوعي ايران به شمار مي رود كه در گذشته براي انجام اعمال مذهبي ساخته شده است. عده اي از باستان شناسان عمر اين غار را به دوره پارتيان نسبت مي دهند و معتقدند كه چون پارتيان معابد خود را در تاريكي مطلق مي‌ساختند،‌ اين غار هم در همان دوره به عنوان معبد ساخته شده است.

نياسر

غار ريس تا مدت زيادي ناشناخته بود و براي همين در هيچ يك از متون و اسناد تاريخي و قديمي به آن اشاره اي نشده است با اين حال اگر اين غار را از نزديك ببينيد، تاييد مي كنيد كه يك شاهكار باشكوه در دل كوه هاي كركس است كه بدون تماشاي آن سفرتان ناقص مي ماند! البته بايد بدانيد كه داخل اين غار مسير خطرناك و پيچ در پيچي است كه طي كردن آن بدون راهنما ممكن است به قيمت جانتان تمام شود.

نياسر

 

اناري در قلب اصفهان

اصفهان

 


اگر اهل سفرهاي كويري باشيد، اين روزها بهترين زماني است كه مي توانيد كوله پشتي تان را جمع كنيد و راهي انارك شويد. شهري كويري در نائين كه در شرق استان اصفهان جا خوش كرده است.


تاريخ انارك، كه مردم محلي به آن «نارسينه» به معني انارستان مي گويند، به دوره ساسانيان برمي گردد؛ زماني كه شهر توريستي امروز، واحه‌اي بر سر راه معادن سرب و نقره نخلك بود و وقتي در سال هاي بعد اين معادن متروك ماندند، به دليل قرار گرفتن در مسير ارتباطي جنوب و مركز ايران اهميت پيدا كرد.

اصفهان

اما بناي اولين خشت انارك را به زمان شاه عباس نسبت مي دهند و تنها سند معتبر راجع به ساخت و سازهاي انارك، نامه ميرزا تقي خان اميركبير مبني بر پرداخت وجهي براي ساخت قلعه‌اي به منظور تأمين امنيت محل از دستبرد راهزنان خطاب به كدخدايان انارك است.

اصفهان

اگر گذارتان به انارك بيفتد، مي توانيد بقاياي برج و بارو، در و دروازه، كوچه و پس‌كوچه‌هاي باريك و پرپيچ و خم اين شهر را ببينيد كه نشان دهنده موقعيت امنيتي انارك در گذشته است. كاروانسرا، مسجد جامع، حمام، حسينيه و خانه‌هاي مسكوني از جمله بناهاي تاريخي اين شهر هستند كه مي توانيد ردپاي معماري سنتي ايران را در آنها ببينيد.

اصفهان

اناركي ها با زباني صحبت مي كنند كه ممكن است براي شما نا آشنا باشد. اين گويش مربوط به زبان‌هاي ايران مركزي است و از زبان زرتشتي اوستايي گرفته شده است. سوابق فرهنگي انارك نشان مي دهد كه مردم اين شهر در گذشته زرتشتي بوده اند و وجود چند آتشگاه در گوشه و كنار اين شهر هم شاهد اين ادعا است. با اين حال اناركي ها هم مثل مردم تمام كشور بعد از ورود اسلام به ايران مسلمان شده اند و حالا بيشتر مردم اين منطقه شيعه دوازده امامي هستند.

اصفهان

براي سفر به انارك بايد 400 كيلومتر از تهران دور شويد و به 225 كيلومتري اصفهان سفر كنيد تا شهري را ببينيد كه هنوز خانه هاي سنگي و كاهگلي با بادگيرهاي قديمي در كوچه هايش به چشم مي خورند.

اصفهان

حياط خانه‌هاي اصيل انارك معمولا آجرفرش و سنگفرش است و اتاق‌ها تاقچه و رف‌هاي متعدد دارند. با توجه به صخره‌اي بودن منطقه، زيرزمين به‌ ندرت در آن ديده مي‌شود اما در عوض بيشتر خانه‌ها بادگير دارند و پشت‌بام‌ها مثل بقيه مناطق كويري كشور با چند لايه كاهگل پوشش داده شده‌اند تا مانع از انتقال دماي خانه به بيرون شوند.

تخت جمشيد غرق مي شود؟

تخت جمشيد

 


نفوذ آب باران در قسمت‌هاي مختلف تخت جمشيد و ايجاد رطوبت هاي شديد در بنا باعث شده كه هر سال سنگهاي دو هزار و 500 ساله اين بنا متلاشي شوند و محوطه هاي مختلف اين بنا به آب انبارهاي بزرگي تبديل كه شود در نهايت از بين رفتن تدريجي اين بنا را در پي دارد.


كارشناسان معتقدند كه به دليل بالا بودن ميزان بارش باران در منطقه تخت جمشيد، معمولا در بهار سطح حياط ها، داخل كاخ ها و خيابانها دچار آب گرفتگي مي شوند و چون اين بناها شيب بندي مناسبي ندارند و انشعاب هاي فرعي راه آب در اين بناها ايجاد نشده، آب باران در مناطق پست جمع شده پي بناها را كه در اكثر نقاط از خاك و شن و سنگهاي دوريز پر شده اند به آب انبارهاي زيرزميني تبديل مي كند.

اين در حالي است كه اين آب انبارها در تمام طول سال به خاطر اينكه راه خروجي ندارند، ماندگار هستند و در سنگ هاي ديواره ها و بناهاي موجود نفوذ مي كنند.

علاوه بر اين شن و سنگ ريزه هايي كه در محوطه صفه تخت جمشيد ريخته شده تا از گل آلود شدن آثارجلوگيري كند و عبور و مرور بازديدكنندگان در فصل زمستان راحت تر باشد، به جمع شدن آب و نفوذ آن در پي صفه دامن مي زند.

در سال هاي اخير اگرچه راه حل هايي جهت حفاظت از بناها در مقابل رطوبت در تخت جشميد مانند ساخت سايبان فلزي بر روي پلكان شرقي كاخ آپادانا و پلكان شمالي كاخ شورا، ايجاد كانال هواكش پشت پلكان شرقي كاخ آپادانا، ايجاد سايبان فلزي بر روي نقش برجسته بار عام در بناي خزانه و... اجرا شده اما شنيده ها حاكي از آن است كه هر سال تعداد زيادي از اين آثار متلاشي مي شود و از زمان خاكبرداري اين بناها تاكنون هيچ راهكار موثري براي خارج كردن به موقع اين آبها صورت نگرفته است.

تخت جمشيد

كاميار عبدي، باستان شناس و استاد دانشگاه در اين باره مي گويد: در زمان ساخت تخت جمشيد، سيستم فاضلاب هم تعبيه شد تا در چنين مواقعي آب به خارج محوطه برود و يكجا جمع نشود اما بسياري از اين راهها اكنون بسته است. البته در سالهاي اخير بخش كمي از راههاي فاضلاب پاكسازي شد و همچنان بسياري از اين راهها را  خاك و زباله گرفته است بنابراين احياي سيستم آب و فاضلاب تخت جمشيد يكي از اولويتهاي مهم ساماندهي وضعيت آن است كه بايد با يك برنامه ريزي صحيح هرچه سريعتر انجام شود.

او ادامه مي دهد: بايد مشكلات اين مجموعه آسيب شناسي، اولويت بندي و بررسي شود كه كدام قسمتها بايد فورا مرمت شود و  يا در كدام بخشها مي توان از تخريب بيشتر جلوگيري كرد.

از سوي ديگر رشد گلسنگ‌هاي ديواره هاي تخت جمشيد با وجود اقدامات پاكسازي مسئولان حفاظت اين مجموعه همچنان ادامه دارد و  تصاوير حكاكي شده گلهاي لوتوس و سربازان ارتش هخامنشي در بخشهايي از ديواره هاي تخت جمشيد اصلي ترين محلهاي تخريبي گلسنگها هستند.

گلسنگها گياهاني متشكل از قارچ و جلبك هستند كه با سرعت بسيار كم رشد مي كنند و مي توانند در زيستگاههاي نامناسب مثل كوير زنده بمانند. برخي از گونه هاي اين گياه روي سنگها مي رويند و مواد معدني آنها را جذب مي كنند. اين‌ فعل و انفعال گلسنگها باعث شكستگي و ترك روي سنگها مي شود تا اينكه از آن سنگ جز خاك چيزي بر جاي نماند.

 

 

 

سه شنبه نوزدهم 7 1390

عالي قاپويي در قزوين
عالي قاپويي در قزوين

 


شنيدن نام عالي قاپو بدون شك نام اصفهان را براي شما تداعي مي كند اما بايد بدانيد كه قزويني ها هم چندان با اين نام تاريخي نا آشنا نيستند! سر در عالي قاپو يكي از مهم ترين بناهاي دوره صفويه در قزوين است كه با عمارت‌ها و باغ‌هاي زيبا در مركز شهر قزوبن قرار دارد.


اين مجموعه به نوعي دولتخانه صفوي ها بود كه در دو طبقه ساخته شده بود. طبقه دوم جايگاه نقاره زنان بود و طبقه اول جايگاه دولتي ها. اين بنا اولين بار در دوره شاه طهماسب ساخته شد و در زمان شاه عباس اول به صورتي كه امروز مي بينيد تغيير شكل پيدا كرد؛ بنايي با 7 در كه هر كدام از آنها نام مخصوصي داشته اند اما اين روزها از اين 7در تنها يك در باقي مانده كه آن هم عالي قاپو نام دارد.

عالي قاپويي در قزوين

اگر گذارتان به اين مجموعه تاريخي بيفتد، مي بينيد كه اين بنا در گاه بلندي دارد و به خيابان شهداي قزوين مشرف است. اين در به هشتي بزرگي متصل مي شود و در داخل آن دو اتاق وجود دارد كه جايگاه دربانان بوده است. راهروي طبقه دوم بنا هم از همين اتاق‌ها مي‌گذشته است. سر در عالي قاپو كه 17 متر ارتفاع دارد با تركيبي از كاشي و گچ پوشيده شده و يكي از پنجره‌هاي آن به خيابان شهدا و ديگري به حياط شهرباني كنوني باز مي‌شود.

عالي قاپويي در قزوين

سر در عالي قاپو با يك كتيبه به خط ثلث، يك پنجره مشبك و چند گوشوار بلند در طرفينش به ساختمان‌هاي همجوار پيوند داده مي شود. اين سردر، ورودي اصلي به دولت خانه دوران صفويه بود.

در سمت غرب سردر عالي قاپو 3 اتاق طولاني پهلوي هم واقع شده كه احتمالا جايگاه نگهبانان و محافظان بوده است. يكي از اين اتاق‌ها در دوره قاجار به قرائت خانه و ديگري به چاي خانه تبديل شد.

عالي قاپويي در قزوين

در طرف شرقي اين سردر هم كه پيش از مشروطيت رختشويخانه بود، مدرسه‌اي به نام اميد در سال 1320 هجري قمري احداث شد.

سردر عالي قاپو قبل از انقلاب، جايگاه شهرباني و سپس در اختيار نيروي انتظامي بود اما اين روزها سازمان ميراث فرهنگي آن را در اختيار قرار گرفته و در حال مرمت آن است.

سفر به نقطه ‌آغاز تمدن جهان

تمدن


چندي پيش رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كرمان از آغاز كاوش‌هاي دوباره در منطقه باستاني جيرفت خبر داد. هرچند كاوش‌هاي باستاني در اين منطقه نزديك به يك دهه پيش آغاز شده، اما نزديك به 3 سال است كه گروه قبلي بركنار و خبري از ادامه كار در اين منطقه نيست.

حالا پس از رخوتي چندساله، بار‌ديگر قرار است چند هيات باستان‌شناسي كه در ميانشان يك هيات خارجي همراه يك سرپرست ايراني به چشم مي‌خورد كاوش در اين منطقه را ادامه دهند. مطلب زير نگاهي دارد به سابقه كوتاه باستان‌شناسي در جيرفت كرمان كه يكي از بزرگ‌ترين و مهم‌ترين مناطق تاريخ تمدن باستان است.


حدود 160 كيلومتر به طرف شمال تنگه هرمز در جنوب شرق ايران و بر فراز نقطه مرتفعي در ميانه مسير رودخانه هليل‌رود، شهري به نام جيرفت قرار گرفته كه توسط كوه‌هايي به ارتفاع 4000 متر احاطه شده است. هليل‌رود از كوهستان‌هاي شمال و شمال غرب شهرستان جيرفت سرچشمه گرفته و تا ‌هامون و جازموريان ادامه دارد.

جيرفت چشم‌انداز شگرف و زيبايي از تمدن‌هاي حياتي مفقود شده است كه تمدن‌هاي بزرگ ديگر در جهان را به‌يكديگر متصل مي‌كند. ماجرا از آنجا شروع مي‌شود كه پس از سيل عظيم در بستر هليل‌رود، هزاران قطعه از ظروف سنگي تراشيده شده با نقوش پيچيده و با موضوعات مشخصي شامل انواع مختلف گياهان، درختان (بخصوص خرما)، حيوانات مانند بز، گاو نر، مار، پلنگ، عقرب، حيوانات تركيبي و جنگل‌هاي خيالي اشكال اسطوره‌اي و معماري كه تا آن زمان زير خروارها خاك مدفون مانده بود، نمايان شد.

اين نقش‌مايه‌ها نشان از فرهنگي كامل و قدرتمند دارد و با توجه به هماهنگي قسمت‌هاي مختلف، همگي برگرفته از طبيعت و محيط اطراف انسان‌هاي 5000 سال پيش است كه نشان‌دهنده طرز تفكر و نحوه زندگي و تمدن مردمان آن زمان است. دكتر يوسف مجيدزاده شخصي است كه از ابتدا به كاوش در اين منطقه پرداخته است. به گفته دكتر مجيدزاده با توجه به اين‌كه انسان‌ها براي رسيدن به مرحله بالاتري از تفكر تلاش مي‌كردند بر همين اساس ساكنان باستاني هليل‌رود به نيروهاي مثبت و منفي اعتقاد داشتند و 2 نيروي نامتجانس را تشكيل داده‌اند كه قدرت‌هاي فوق‌العاده خود را نمايش دهند.

كشف مهم در تاريخ جيرفت

خط

در ادامه حفريات در سال‌هاي بعد كشف مهمي باعث شد تا دنيا نگاهي تازه به تمدن و تاريخ اوليه بشر داشته باشد. نگاهي كه جنوب شرق ايران را به عنوان كهن‌ترين تمدن شرق مطرح مي‌كرد. باستان‌شناسان مشغول فعاليت بودند كه ناگاه با لوحي روبه‌رو شدند كه روي آن خطوطي نگاشته شده بود. كشف خط براي نخستين بار در جنوب شرق ايران كه از لحاظ زماني با خط سومري به تاريخ 2600 ق. م تقريبا يكي بود. همين اتفاق مهم بود كه توجه بسياري از باستان‌شناسان را به خود جلب كرد.

مجيدزاده معتقد بود مدارك خطي به دست آمده از جيرفت 400 تا 500 سال قديمي‌تر از خط لوح كوتيراينشوشيناك است. وي در يكي از مصاحبه‌هاي خود در اين باره مي‌گويد: درباره اين منطقه كار چنداني انجام نداده‌ايم. 5 سال كار در مقابل 100 سال كار در بين‌النهرين و خوزستان چيزي نيست. در خوزستان فرانسوي‌ها با 2 هزار كارگر كار مي‌كردند، در‌حالي‌كه اينجا كارگرها در نهايت 200 نفر بودند.

از نظر مجيدزاده ايران تحت نفوذ خط عيلامي نبوده و با توجه به فراواني الواح پرتو عيلامي در مكان‌هاي باستاني ايران و مقايسه عددي آنها با مناطقي مانند شوش مي‌توان نام خط پرتو ايراني را روي آن گذاشت، زيرا عيلام خود متاثر از بين‌النهرين بوده و چگونه مي‌توانسته خط را به مناطق ديگر صادر كند. از لحاظ نگاه باستاني فرهنگ ايران از نظر سفال و معماري هيچ شباهتي به عيلامي ندارد.

مطرح كردن اين مطلب كه جنوب شرق ايران كه تا پيش از اين فرض بر بي‌سواد بودن ساكنان آن مي‌رفت داراي خط منحصر به خود باشد و شايد قديمي‌ترين خط كشف شده در دنيا كار آساني نيست، اما سرپرست هيات كاوش در جيرفت، مجيدزاده معتقد است جيرفت در هزاره سوم پيش از ميلاد مركز تمدن بزرگي بوده كه 400 كيلومتر وسعت داشته است. اگر تا پيش ازاين خط ميخي و خط هيروگليف يا نوشتاري به‌عنوان اولين خطوط كشف شده در دنيا مطرح مي‌شد با كشف الواح گلي در جيرفت ما با خطي كه داراي اشكال هندسي است، مواجه هستيم كه تاريخ آن بسيار قديمي‌تر از 2 خط ديگر است، بنابراين شكي نيست اين خط جديد كه هنوز رمزگشايي نشده قديمي‌تر از خطوط كشف شده در دنيا باشد و مي‌توان به جرات اين فرضيه را مطرح كرد كه خط و تمدن از ايران به بين‌النهرين و ديگر نقاط جهان رفته است.

لابه‌لاي اوراق باستاني

اسناد سومري به ما مي‌گويد آنان (سومري‌ها) از جايي در خاور ايران به نام آراتا به ميان رودان و باختر ايران رفته‌اند. در گذشته ايلام باستان سرزمين‌هاي خوزستان، فارس و بخش‌هايي از استان‌هاي كرمان و لرستان و كردستان را در بر‌مي‌گرفته و مي‌توان گفت آراتا در همسايگي انشان كه خود يكي از ايالت‌هاي مهم ايلامي بوده قرار داشته است. همان‌گونه كه در گذشته بين‌النهرين متشكل از دولت‌شهرهاي بزرگي با نام‌هاي اروك، نيپور، لاگاش، اور، لارسا بوده در خاور ايران نيز دولت شهرهايي كاملا مستقل ولي در ارتباط تنگاتنگ و متاثر از يكديگر بوده‌اند كه در حال حاضر با آنها مواجه هستيم با نام تپه يحيي، شهرسوخته، جيرفت، شهداد، تل ابليس، اسپيد دژ در سيستان همگي مربوط به هزاره سوم و چهارم پيش از ميلاد و در يك زمان فرهنگي داراي شكوفايي و قدرت بوده‌اند.

در بررسي‌هاي منطقه‌اي انجام شده مواد فرهنگي به دست آمده در مناطق همجوار مانند مهره‌ها و سنگ‌هاي نيمه قيمتي كه به عنوان تزئينات روي ظروف سنگي جيرفت به كار برده مي‌شده ازمنطقه شهرسوخته در سيستان تامين شده است؛ بخصوص استفاده از لاجورد، فيروزه و عقيق كه نمونه‌هاي يافت شده ابزار كار صنعتگران از قبور در شهرسوخته مانند اره، تراشه و نوك مته همگي حاكي از ارتباط تنگاتنگ اين مناطق و مراودات بازرگاني و فرهنگي آنها با يكديگر و سرزمين‌هاي ديگر است. همچنين بعضي از اشياي به دست آمده از گورهاي سومري‌ها كه نمونه آنها در گورهاي جيرفت و شهرسوخته وجود دارد از نظر كيفيت و كميت قابل مقايسه هستند. فراواني اشياي نام برده شده و كيفيت صنعت به كار برده شده روي اشيا در جيرفت و شهرسوخته سند محكي است كه مواد فرهنگي به دست آمده از گورهاي شاهي سومريان همان اشياي ساخته شده در جيرفت و شهرسوخته است كه از اين مناطق و توسط صنعتگران آرتا به بين‌النهرين صادر مي‌شده است. جالب اين كه در مقايسه اشياي پيدا شده در گورهاي شاهي در اور با اشياي به دست آمده از گورهاي مردمان عادي جيرفت و شهرسوخته نشان مي‌دهد ساكنان باستاني جنوب شرق ايران در تمدن، رفاه و پيشرفت از سومريان پيشرفته‌تر بوده‌اند.

آثار باستاني

ساكنان جنوب شرق ايران علاوه بر موارد بالا به دانش ذوب فلز و تركيب آلياژهاي مختلف آشنايي كامل داشتند. در يكي از كارگاه‌هاي كاوش در كنار صندل جنوبي حدودا 8 كوره ذوب فلز كه البته بعضي از آنها به خاطر اين‌كه در بعضي زمان‌ها سطح آب هليل‌رود بالا بوده و در معرض رطوبت قرار گرفته‌اند تخريب شده بودند، اما به دست آمدن اشياي مفرغي و قالب‌هاي ذوب فلز و همچنين شمار زيادي جوش كوره نشان‌دهنده فعاليت صنعتي و آشنايي با دانش فلزگري در اين منطقه است.

معماري جيرفت در كنار صندل جنوبي به 2 بخش معماري حاكم نشين و معماري مردمان عادي يا خانه‌هاي شخصي تقسيم مي‌شود كه به گفته دكتر مجيدزاده تا به امروز 4 لايه معماري در كنار صندل جنوبي شناسايي شده كه سكوي خشتي با خشت‌هايي به ابعاد60 در 30 سانتي‌متر و حصار دور سكو از فضاهاي معماري بخش حاكم‌نشين است كه البته از نظر دكتر مجيدزاده اين سازه معماري بناي دژ مانندي است كه محل حكومت فرمانروايي شهر بوده است، اما نوع معماري در بخش خانه‌هاي شخصي و پيرامون دژ با ابعاد خشت‌هاي كوچك‌تر 36 در 18 متر و شامل فضاهاي معماري مثل اتاق و انباري با ميانگين ابعاد 2 در2‌/‌5 متر است. در بعضي از فضاهاي معماري علاوه بر مواد فرهنگي مثل جامه پايه‌دار، كاسه‌ها، پياله‌ها، كوزه‌ها و... اجاق و تنور نيز به دست آمده است.

كشف مجسمه‌اي در يكي از اتاق‌هاي دژ كنار صندل جنوبي از نظر حالت قرار گرفتن دست‌ها روي شكم قابل بررسي است زيرا به گفته دكتر مجيدزاده در مجسمه‌هاي سومري دست‌ها جلوي سينه قرار مي‌گيرند و نمونه اين حالت در جايي ديده نشده است. معماري در كنار صندل شمالي نشان‌دهنده سكوي پله‌اي زيگورات مانندي است كه 2 طبقه از آن يكي به ابعاد 300 در 300 متر و طبقه دوم به ابعاد 150 متر در 150 متر شناسايي و حفاري شده است و باز هم در مقايسه‌اي با بين‌النهرين قديمي‌ترين زيگورات شناخته شده مربوط به پادشاه اور سوم به حدود 2100 پيش از ميلاد باز مي‌گردد و مي‌توان باز هم نتيجه گرفت كه اين سازه عظيم خشتي كه نمونه شكل كامل اين بنا روي ظرفي به دست آمده از كنار صندل با تزئينات كنگره‌دار ديده شده قديمي‌تر از زيگورات‌هاي شناخته شده در دنياست.

شكوه و عظمت جيرفت و مناطق همجوار آن تنها به هزاره سوم محدود نمي‌شود. با مطالعه و كاوش‌هاي ديگري كه در منطقه صورت گرفته مي‌توان به جايگاه والاي فرهنگي و تمدني اين ناحيه در شرق باستان پي برد. به عنوان مثال تحقيقاتي كه دكتر حميده چوبك در شهر قديم جيرفت (دقيانوس) انجام داده نشان‌دهنده اهميت جيرفت در دوره اسلامي و سلجوقي است.

كلانشهر باستاني

شهر قديم جيرفت تمام خصوصيات يك كلانشهر را دارا بوده است. معماري شهر متشكل از آجر و خشت است كه امروزه با ورود به شهر قديم جيرفت تكه‌هاي آجر فراوان و قلوه سنگ‌هاي رودخانه‌اي كه به صورت پراكنده هستند را بر سطح محوطه مي‌بينيد. براي تامين پخت اين آجرها نياز به منابع چوب بوده است كه خود دليل وجود جنگل و سرسبزي منطقه است. شهر‌قديم جيرفت داراي اتاق‌ها، انباري‌ها، حمام، بازار و همچنين مسجد جامع بزرگي بوده است. به دليل رطوبت منطقه در ازاره از آجر و در سقف از خشت براي تعادل دماي اتاق استفاده مي‌شده است. يكي از كارگاه‌هاي كاوش در دقيانوس بخشي از يك گرمابه بزرگ است كه داراي مخازن آب، اتاق‌هاي شستشو با اندود ساروج است. يكي از نكات قابل تامل در اين منطقه مراودات فرهنگي و بازرگاني مردمان ساكن جيرفت با كشور چين در دوره تانگ و سونگ است زيرا در ميان يافته‌هاي باستان‌شناسي به دست آمده از اين منطقه سفال‌هاي ساخت چين به چشم مي‌خورد كه اين كالاها از طريق ميناب كهن از راه دريا به جيرفت وارد شده و به سراسر ايران پخش مي‌شده است. همچنين از ديگر موارد مهمي كه در مورد شهر قديم جيرفت مي‌توان نام برد خط نوشته‌هاي زيباي روي سفالينه‌هاست كه گوياي حضور ادب و فرهنگ در جامعه بوده و نشان‌دهنده مراكز آموزشي و هنري در اين دوران است. به هر حال گويا اين كلانشهر زيبا بر اثر حمله غزها در سال 570 هجري براي هميشه متروك مي‌شود.

 

 

 

سه شنبه نوزدهم 7 1390

شهر رازهاي سر به مهر

شهر رازهاي سر به مهر

 


در ايران عصر ساساني شهرسازي از رونق خوبي برخوردار بود. اكثر پادشاهان اين سلسله نسبت به شهرسازي همت گماشتند و آثار شايسته‌اي را به ميراث كهن ايران افزودند. با اين وصف ، هنر ساسانيان از پارت‌هاي اشكاني متاثر است.


 

معماري عصر ساساني اگرچه ملهم از هنر پارتيان است، اما ساسانيان در زمينه هنر كنده‌كاري و آفرينش آثار تمدني و سنگ‌نبشته‌ها حرف‌هاي زيادي براي گفتن دارند. نقوش برجسته ساساني غالبا پادشاه را ايستاده يا سوار بر اسب نشان مي‌دهد. اين موضوع را مي‌توان در كاخ‌ها و بناهاي شهر بيشاپور( Bishapoor) ، نيوشاهپور،‌ (Newshah poor) استخر و فيروزآباد ـ‌ كه توسط اردشير پدر شاهپور در فارس بنا شد و در گفتاري ديگر به آن خواهيم پرداخت ـ مشاهده كرد.

شهر رازهاي سر به مهر

شاهپور برخلاف پدرش اردشير كه فقط به لقب «پادشاه ايران» قناعت كرده بود، پس از فتح دوم و مطيع ساختن والريانوس، فرانام «پادشاه ايران و انيران ـ غيرايرانيان ـ» را براي خودش گزينش كرد و في‌الواقع لياقت آن را هم داشت. شاهپور در آثاري كه از خود به جا گذاشته ، سنت اجدادش را زنده نگه داشته است. مي‌دانيم كه اردشير، پدر شاهپور و فرزند پاپك، موبدزاده بود و پاپك مقام هيربدان هيربد ـ روحاني برجسته ـ شهر پارس را به عهده داشت و خادم آتشكده بزرگ اين ناحيه از ايران محسوب مي‌شد. از اين‌رو شاهپور احداث آتشكده را در بيشاپور فراموش نكرد. براي اين كار معبدي بزرگ در كنار تالار مركزي كاخ بيشاپور بنا كرد و در كنار آن مجاري آبرو براي عبور جريان آب در اطراف معبد و كاخ تعبيه شد كه علاوه بر آب مصرفي براي خوراك و پاكيزگي خروجي فاضلاب هم در نظر گرفته شده بود. در تخت جمشيد هم اين مجرا از زير بنا عبور مي‌كند. اين ابتكارات در نوع خود شگفت‌آور است.

شهر رازهاي سر به مهر

نقش شاهپور: شاخص‌ترين تصويري كه از شاهپور سراغ داريم، نقش برجسته چيرگي او را بر والريانوس امپراتور روم نشان مي‌دهد. نصويري كه در نقش رستم و چند جاي ديگر نيز ماندگار شده است.

در كنار هر نقش كتيبه‌اي بزرگ قرار دارد كه پادشاه توضيح كاملي درباره شخصيت و عملكرد دوران پادشاهي‌اش داده است. در اين نقش شگرف و منحصر به فرد، شاهپور با اشاره شاهانه امپراتور مغلوب را پناه مي‌دهد. اين تصوير كه گوي (حلقه اعطاي مناصب)‌ در بالاي آن ديده مي‌شود و اسبي كه پاي راستش را بالا و در حال دويدن نگه داشته، به ما مي‌گويد كه پادشاه مي‌آيد. ريش انبوه و گيسوي بلند و داراي پيچ و تاب پادشاه بخوبي نمايان است.

شهر رازهاي سر به مهر

در پشت او، نوارها و رشته‌هايي كه متعلق به لباس سلطنتي است، با چين‌هاي موازي مشاهده مي‌شود. شاهپور نيم‌تنه تنگي پوشيده و شلوارش از ناحيه ساق پا چين خوردگي دارد. گردنبند و گوشواره‌اي دارد و در حالي كه با دست چپ قبضه شمشير را گرفته و دست راستش را به نشانه بخشش به سوي والريانوس كه در مقابل او زانو زده، دراز كرده، شق و رق روي زين مرصع و جواهرنشان اسب نشسته است.

شهر رازهاي سر به مهر

والريانوس تاجي از برگ غار بر سر و عباي رومي روي دوش دارد و معلوم است كه با عجله به سوي شاهپور مي‌شتابد كه خود را به پاي او بيندازد. در كمال فروتني زانوي راستش را خم كرده و زانوي چپ را بر زمين تكيه داده و هر دو دست را به سوي شاه دراز كرده و امان مي‌خواهد. در كنار او شخصي ايستاده كه او نيز لباس رومي پوشيده و گمان مي‌رود «كوردياس» دشمن قيصر شكست خورده است. ‌

شهر رازهاي سر به مهر

اين نقش آنقدر زيبا و زنده است كه گويا ماجراي فتح را از زبان افرادي كه در نقش ديده مي‌شوند، بيان مي‌كند و يكي از بهترين مجاري‌هاي عصر ساساني به شمار مي‌رود. صورت يك ايراني كه سر و دست خود را به رسم احترام بلند كرده در پشت اسب پادشاه پيداست و در زير اين تصوير كتيبه‌اي به زبان پهلوي وجود دارد كه از بين رفته است.

2 نقش ديگر از اين دست در كوه شاهپور كنده شده كه در آن، نيكه (Nice)، الهه پيروزي روباني با نوارهاي مواج را به شاه فاتح مي‌دهد. شاهپور سوار است، والريانوس در زير پاي اسب افتاده و كوردياس پياده است. صفوفي از سواران و پياده‌نظام ايراني كه ابزار جنگي و نوع سلاح‌هايشان هم قابل مشاهده‌اند، در نقش بعلاوه چند تن از روميان كه قباي رومي پوشيده‌اند، وجود دارند.

شهر رازهاي سر به مهر

اين افراد يك فيل و اسب همراه خود مي‌آورند و فردي ديگر طشتي را روي سرش حمل مي‌كند.

2 صف ديگر هم بالاي اين قسمت، افرادي را نشان مي‌دهد كه پيراهن آنها تا زانو و شلوارشان تا مچ پا مي‌رسد. اين افراد چند طشت، تاج، يك كيسه شايد پر از پول و دو‌شير در بند را همراه خود نزد شاهپور مي‌برند. ارابه جنگي والريانوس كه به 2 اسب بسته شده در آخر همه ديده مي‌شود. افرادي با موها و ريش‌هاي مجعد مانند پادشاه، پشت سر او ايستاده‌اند كه گويا شاهزادگان ساساني‌اند و سواراني كه در 4 صف با كلاه‌هاي استوانه‌اي كه بالاي آن مدور است به حالت احترام قرار دارند. اين اسواران ايراني‌اند.

شهر رازهاي سر به مهر

كاخ شاهپور، آتشكده‌ها، ستون نذورات: معماري ابتدايي دوران اردشير، توسط شاهپور متحول شد و شكل نوين به خود گرفت. اين معماري در قصر او متجلي شده است.

در قصر شاهپور 64 طاقچه گچبري با تزيينات زيبا از سنگ‌هاي مرمر پوشيده شده، بعدها تصاوير پادشاهان ساساني، گياهان مقدس، مراسم جشن، قرباني و اعياد سالانه، نيايش، شكار حيوانات و ساير نقوش مورد علاقه، اين سلسله و باور غالب اجتماعي زمان بر زيبايي و جلاي آثار فرهنگي و تمدن كهن ايران اين عصر افزود. سطح كاخ‌هاي ساساني بيشتر با موزاييك‌ مزين و فرش شده‌اند.

شهر رازهاي سر به مهر

در مركز شهر بيشاپور، 2 ستون قرار دارد كه براي نذر و نياز و خريدها تعبيه شده و مطابق كتيبه‌اي كه در كنار آن حك شده به دستور شاهپور دو آتشكده نيز در مجاورت آنها ساخته‌اند. معماري قصر شاهپور از الگوي كاخ‌هاي هخامنشي پيروي مي‌كند. در ساخت اين قصر از سنگ‌هاي بزرگ صيقل داده شده و آجرهاي تزييني استفاده شده است. گنبدي مسقف داراي 4 ايوان كه در ضلع ديگر قصر ديده مي‌شود. كنار آتشكده‌هاي عصر ساساني برجي قرار دارد كه در آن آتش مقدس روشن بود به طوري كه اين آتش هيچ‌گاه خاموش نمي‌شد. هنر تنديسه‌گري و حجاري ساسانيان در دوران بهرام اول پيشرفت و ترقي به منتهاي خود رسيد. تصويري در بيشاپور، بهرام اول را در حال اعطاي منصب دولتي نشان مي‌دهد كه يكي از شگفت‌آورترين نقوش زنده بيشاپور را تداعي مي‌كند.

استودان‌ها: از مجموع 2 استودان شناخته شده در دوره ساسانيان، يكي در بيشاپور قرار دارد كه ظاهر آن تزيين شده است. استودان‌ها محل نگهداري استخوان‌هاي مردگان بود. مطابق تعاليم و آموزه‌هاي زرتشت، مردگان را پس از فوت در اين مكان قرار مي‌دادند و پس از اين كه پرندگان و لاشخورها جسد را مي‌خوردند، استخوان‌هاي آن را در محل مخصوص دفن مي‌نمودند. ‌ داخل يا روي ديوار استودان‌ها نقوش برجسته عهد باستان، چه در دوران هخامنشي كه پادشاه را در حال كشتن هيولايي عجيب يا حيوان خطرناك كه معمولا شير است، نشان مي‌دهد و چه در نمادهاي دوران اشكانيان و ساسانيان كه اورمزد يا پادشاه را در حال شكست‌دادن و به زانو درآوردن دشمن يا رقيب نشان مي‌‌دهد، حاكي از چيرگي نور، خير و نيكي بر شر و بدي و تاريكي و پليدي است.

 

سه شنبه نوزدهم 7 1390
X