تالابهاي لرستان از جمله جاذبه هاي طبيعي بويژه در فصل بارندگي زيباي خاصي به منطقه مي دهد .علاوه بر اين تالابها مامن وزيستگاهي مناسب براي انواع پرندگان ، آبزيان و پرندگان بومي ومهاجر مي باشد . در اين ميان هفت تالاب در منطقه آهكي در شرق رودخانه كشكان كبير كوه قرار دارند همچنين تالاب بيشه دالان در جنوب شهرستان بروجرد وتالاب سيلاخور در شمال غربي شهرستان دورود قرار دارد.
نام | موقعيت | وسعت | حيات وحش | پوشش گياهي | بهره برداري | تجهيزات | دسترسي |
درياچه گهر | شهرستان دورود/اشترانكوه | ۱۵۰هكتار | خال قرمز رنگين كمان ماهي قزل آلا | ني _جلبك | صيدتفريحي | _ | آستانه،چشمه خيه از طريق شهرستان دورود |
تالاب تكانه | ارتفاعات چول ۱۲تالاب فصلي و دايمي | ۵ هكتار | ماهي سياه | ني | شكار ممنوع | ندارد | شهرستان پلدختر |
تالاب لفانه ۱و۲ | شهرستان پلدختر | ۱۰ هكتار | پرندگان | ني | شكار ممنوع | ندارد | شهرستان پلدختر |
تالاب زردابه | شهرستان پلدختر | ۲ هكتار | آبزي | ني | شكارممنوع | ندارد | شهرستان پلدختر |
تالاب سياه | شهرستان پلدختر | ۱/۵ هكتار | مهاجروبومي | ني | شكار ممنوع | ندارد | شهرستان پلدختر |
تالاب بلمك | شهرستان پلدختر | ۱۴ هكتار | ني | شكار ممنوع | ندارد | شهرستان پلدختر | |
تالاب جمجمه | فصلي و دائمي | ۳/۷ هكتار | ني | شكار ممنوع | ندارد | شهرستان پلدختر | |
تالاب كبود | فصلي ودائمي | ۴هكتار | ني | شكار ممنوع | ندارد | شهرستان پلدختر | |
تالاب ۱وتاف ۱و۲ | شهرستان پلدختر | ۵ هكتار | ني | شكار ممنوع | ندارد | شهرستان پلدختر | |
تالاب گلم سوزه | شهرستان پلدختر | ۲ هكتار | ني | شكار ممنوع | ندارد | شهرستان پلدختر | |
تالاب پيكه | شهرستان پلدختر | ۳/۵ هكتار | ني | شكار ممنوع | ندارد | شهرستان پلدختر | |
تالاب بيشه دالان | جنوب شرقي شهرستان بروجرد | ٩۱۳هكتار | پرندگان آبزي وكنار آبزي بومي ومهاجر | ني | شكار يا پروانه | _ | دشت سيلاخور |
رودخانه هاي لرستان :
در استان لرستان 23 رود جريان دارد كه بر اساس حوضه ي آبريز به سه دسته اصلي تقسيم مي شوند رودهاي حـوضـه ي دز و رودهـاي حوضـه كـرخه ، كه در مجـموع 96 درصـد سطح استـان را دربـر مــي گيرند. و رودهاي حوضه ي مركزي كه سطح كوچكي از شرقي ترين قسمت استان را به خـود اختصاص داده اند .
رودخانه هاي حوضه آبريز دز :
رودخانه سزار ، تيره ، رودخانه بختياري ، سرخاب ، كشور ، سبز ، چم چيست ، اسك ، رودخانه اليگودرز و ازنا قابل ذكرند .
رودخانه هاي حوضه ي آبريز كرخه :
رودخانه سيمره ، كشكان ، كهمان ، دره شهر ، گند ، خرم آباد و گرگافه حوضه آبريز كرخه را تشكيل مي دهند .
كوههاي لرستان :
لرستان سرزميني كوهستاني است و كوه ها نيمي از مساحت آن را پوشانيده اند . در اين استان 35 قله با ارتفاع بيش از سه هزار متر وجود دارد . كوههاي شرقي و جنوب شرقي : در اين ناحيه كه مرتفع ترين قلل استان واقع شده ، اشترانكوه با حدود 4050 متر ارتفاع از شمال غربي به جنوب شرقي امتداد يافته و داراي قلل متعدد مي باشد در جنوب اشترانكوه كازنهستان و در غرب آن كوه سرسبز واقع شده است .
اين كوهها در تمامي سال پوشيده از برف مي باشند و از منابع آبي مهم استان به شمار مي روند درياچه هاي زيباي اين كوهها در حوزه آبريز رودخانه دز قرار دارند .
كوههاي شمالي :
در شمال استان كوههاي مرتفع از قبيل گرين با 3623 متر ، رخاش 3592 متر ، ميش پرور با 3587 متر و خرگوشناب وجود دارد . اين كوهها در حد فاصل بروجرد و الشتر قرار گرفته و به صورت سدي ارتباط بخش شمال غربي با شمال شرقي را از يكديگر قطع نموده است .
كوههاي مركزي :
رشته كوهي كه بخش مياني شهر خرم آباد را در برگرفته ، سفيد كوه نام دارد . اين كوه در شمال غربي شهر قرار گرفته از شمال غربي به جنوب شرقي امتداد دارد و ارتفاع آن 2931 متر مي باشد و نيز كوه هشتاد پهلو با 2991 متر در اين ناحيه قرار دارد .
كوههاي غربي :
كوههاي موجود در غرب استان كه كوهدشت را در بر گرفته اند عموماً به صورت موازي در جهت شمال غرب به جنوب شرق امتداد يافته كه مهمترين آنها عبارتند از كوه هنجيس با 2642 متر ، پشتكوه با 2002 متر مله كوه با 2004 متر ، كوه بلوران با 1902 متر ارتفاع و چند رشته از انتهاي غربي استان قرار گرفته اند.
1-2-5. كوههاي جنوبي : بخشهاي جنوبي استان از رشته كوههاي كمتري ( در مقايسه با ساير نواحي ) برخوردار است مهمترين كوههاي اين بخش عبارتند از : كوه از ، گراخو ، كو ، سراب ، كوه گريوه .
۱- نافه بريه (Nafa Boriya) و دسگيرو (Das Giro)
هنگامي كه نوزاد دختري در خانواده اي( در لرستان ) بدنيا مي آيد ، بعضا ناف او را بنام پسر بچه (معمولا از اقوام نزديك همچون پسر عمو ) و يا جواني از خانواده يا طايفه ديگر مي برند اين عمل را نافه برييه (Nafa Boriya) مي گويند و از اين زمان به بعد است كه نوزاد دختر اصطلاحا دسگيرو (Dasgiro) و يا نامزد طرف مقابل مي شود و از جانب پسر و خانواده اش هديه اي بنام نشونه (Neshona) براي دختر مي برند و با برگزاري جشن كوچكي از اين هنگام به بعد تا عروسي دختر مذكور ، تهيه لباس و برخي از مايحتاج دختر بعهده داماد خواهد بود.
۲- سرنجه گيرو (Serenje Giro)
هنگامي كه دختري در لرستان به سن ازدواج رسيد و بمناسبت هاي مختلف از سوي خانواده ها و اقوام و آشنايان بعنوان دختر دم بخت به ديگران معرفي و پيشنهاد گرديد ، زنان و دختران به سن رسيده خانواده داماد به بهانه هاي مختلف به منزل دختر دم بخت مي روند تا ضمن ديدن از نزديك و ورانداز وي، او را مورد ارزيابي و سنجش نيز قرار دهند . اين مرحله در اصطلاح لري سرنجه گيرو (Serenje Giro) ناميده ميشود . واژه سرنجه در زبان لري بمعني سنجد است .
۳- شيريني حروني
زماني كه دختر انتخاب شد در روز مقرر خانواده داماد مقداري شيريني بهمراه كله هاي قند و قواره اي پارچه و يك يا چند قطعه طلا به خانه عروس ميروند تا با اهدا آن نامزدي وي براي پسرشان را رسميت داده و مورد تاييد و تاكيد مجدد قرار دهند . پذيرايي اين روز را اصطلاحا شيريني حروني مي نامند و معمولا رفت و آمد داماد بخانه عروس تا روز عقد بندرت صورت مي گيرد.
۴- پشت عقد و سياهه
پس از مراسم شيريني خوردن ، دو خانواده در مذاكراتي رودر رو به بحث در مورد ميزان شيربها و ساير مخارج و احتياجات زمان عقد و عروسي مي پردازند. دو طرف ليستي را كه در آن ميزان شيربها يا مبلغ مهريه كه اصطلاحا آن را پشت عقد يا پشت نكاح نيز مي نامند و ساير احتياجات روز عقد و عروسي قيد شده است بين دو خانواده عروس و داماد رد وبدل نموده و با توافق و رضايت به امضا مسئولان يا بزرگان خانواده ها مي رسد . اين ليست كه سياهه (Siyaha) ناميده مي شود حتما به نام كلام الله مجيد مزين است .
۵- آو ازيفه (Ow Azifa)
يك روز قبل از مراسم عقد داماد اجناسي از قبيل روغن، چاي ، قند ، برنج با چند راس گوسفند (كه به دست و پا و پيشاني آنها حنا بسته اند و معمولاگلوني -Golvani} پارچه بلند رنگارنگ{ نيز به گردن انها آويخته اند ) به همراه نوازندگاني كه با ضرب و كمانچه و سيني حاوي اسفند دود شده است، روانه خانه عروس مي كند . اين كالاها و اجناس ارسالي داماد را اصطلاحا آو ازيفه مي گويند.
۶- آداب دس بوسو(Das Boso)
پس از توافق و امضا قرارداد بين دو خانواده عروس و داماد ، خانواده داماد طبق قرار قبلي معمولا يك شب را جهت اداي احترام و كسب رسمي اجازه عروسي و اذن پدر دختر به منزل عروس مي روند . در اين شب پس از صرف چاي و شيريني ، براي آخرين بار يكي از بزرگان طايفه داماد ضمن كسب اجازه از بزرگان و پدر طايفه عروس با جملاتي چون: خدمت رسيديم تا با اجازه شما فلاني را به غلامي خود قبول كنيد ، به كسب اجازه نهايي و رسمي از پدر عروس مي پردازد و پدر دختر نيز معمولا به نشانه احترام با اظهاراتي چون : اختيار با خود شماست و انشالله مبارك است ، رضايت خود از اين وصلت را رسما در حضور ديگران اعلام مي دارد . بدنبال اعلام موافقت پدر عروس، داماد يا برادر داماد از بين جمع برخاسته و دست پدر دختر را به نشانه سپاس و احترام مي بوسد و حضار با فرستادن صلواتي ضمن تبريك به يكديگر به شادي و پايكوبي مي پردازند.
۷- حنا ونو(Hana Vano)
در مراسم حنا ونو (Hana Vano) يا حنا بندان كه معمولا شب قبل از عقدي است كه ممكن است عروسي هم بدنبال آن باشد ، به دست و پاي تازه عروس و همچنين تعدادي از دختران جوان و زنان ، در خانه عروس حنا مي گذارند و عروس را براي روز عقد آماده مي كنند.
۸- زو گوشونه (Zo Goshona)
در روز عقد با مواد و اجناسي كه داماد بنام آوازيفه به خانه عروس فرستاده است ، نهار مفصلي آماده مي كنند تا به پذيرايي از مدعوين محدودي كه از خانواده عروس و داماد به مهماني مذكور دعوت شده اند ، بپردازند. صبح يا عصر همين روز توسط يكي از روحانيون ، صيغه عقد در خانه عروس جاري مي شود . جناب داماد بايستي هنگام جاري شدن صيغه عقد براي گرفتن بله از زبان عروس خانم معمولا يك قطعه طلا همراه خود داشته باشد تا به عروس خانم هديه كند ، اين هديه به زو گوشونه معروف است .
معمولا جهيزيه عروس را نيز بعد از مراسم عقد به خانه داماد حمل مي كنند و رسيد آن را نيز دريافت مي نمايند. پس از مراسم عقد ممكن است بلافاصله عروسي انجام گيرد . در اين صورت با توافق طرفين همان روز عقد خانواده هاي عروس و داماد تعدادي از دوستان و آشنايان و اقوام خود را به خانه
9- مجمه - دس - بازنه و سازنه - شوا
در اولين روز زندگي مشترك عروس و داماد ، افرادي كه شام يا نهار مهمان عروس و داماد بوده اند . اقدام به ارسال سيني اي به نام مجمه -Majma) سيني مسي چرخي بزرگ و كنگره دار ( به خانه داماد مي كنند كه درون آن هدايايي براي زوج جوان از جمله كله هاي قند ، شاخه نبات، پارچه ، لباس ، پول و يا وسايل ديگر است . فردي كه هدايا را تحويل مي دهد انعامي نيز از دست مبارك داماد دريافت خواهد نمود.
اخيرا با تلفيق و ورود سنن ديگر مناطق كشورمان به لرستان نيز عصر سومين روز عروسي را برخي با عنوان پاتختي جشن گرفته و كليه زنان خانواده هايي كه به عروسي دعوت شده بودند در خانه داماد بصرف چاي و شيريني گرد مي آيند تا هنگام پذيرايي هداياي خويش را نيز به عروس و داماد تقديم نمايند.
در طول مراسم عروسي كه پيشتر هفت شبانه روز بود (و بعدا به سه شبانه روز رسيد و و اخيرا يك شبانه و ... ) جشني همراه با ساز و آواز و دهل لري و ضرب و كمانچه برگزار مي شود و به سنت ديرينه به شادي و پايكوبي و رقص هاي متنوع سنتي لري مي پردازند و اصطلاحا دس (Das) مي گيرند . مهمانان و بستگان درجه يك عروس و داماد با دادن مبالغي پول به بازنه( -Bazena افرادي كه بازيكنان رقص هاي محلي و گروهي لري اند ( و سازنه -Sazena) نوازندگان ساز و ضرب و و كمانچه ( و چوپي كش -Chopi Kash ) يا سرچوپي به سردسته بازيكنان و فردي گفته مي شود كه جلو صف رقص محلي لري ، دستمال را مي چرخاند و ريتم رقص هاي دو پا و سه پا و شونه شكي لري را هدايت مي نمايد(و همچنين سايرين شوا-Shava) شاباش ، مقداري پول بنشانه تشويق و ترغيب است كه هنگام دادن آن با صداي بلند بنام صاحب پول به فرد مورد نظر داده و اصطلاحا به آن شاباش مي گويند) مي دهند.
۱0- پاگشا ( Pa Gosha)
پس از يك هفته از گذشتن مراسم عروسي ، خانواده عروس مهماني ترتيب داده و با حضور عروس و داماد و اقوام و آشنايان به پذيرايي از مهمانان و عروس و داماد مي پردازند ، اين پذيرايي را مراسم پاگشا (Pa Gosha) مي نامند . در اين مراسم نيز مجددا از طرف مادر و پدر عروس هداياي نفيسي به عروس تقديم مي شود .بدنبال اين مراسم ديگر افراد خانواده عروس وداماد بنوبت و با رعايت بزرگتري و كوچكتري ، ضمن دعوت از عروس و داماد جوان به خانه خودشان اقدام به گشادن پاي زوج جديد فاميل يه منازل اقوام و آشنايان مي نمايند يا اصطلاحا عروس و داماد را با الگو گرفتن از مهماني اخير خانواده عروس ، پاگشا مي كنند .
آب و هواي لرستان
يكي از اساسي ترين عوامل موثر در نوع معيشت ساكنين هر منطقه ، موقعيت جغرافيايي آن است . استان لرستان بعلت موقعيت خاص اقليمي از يك تنوع آب و هوايي به قرار ذيل برخوردار مي باشد ؛
آب و هواي سرد كوهستاني
در شمال و شمال غربي و شرق استان لرستان به دليل ارتفاعات 2000 متر به بالا ريزشهاي جوي اكثراً به صورت برف بوده و داراي زمستانهاي سرد و تابستانهاي معتدل مي باشد . بيشترين ميزان بارندگي در اين نواحي كه در فصول پاييز ، زمستان و بهار صورت مي گيرد بين 600 تا 800 ميلي متر در سال است . حداكثر و حداقل درجه حرارت در اين نواحي به ترتيب 22 + و 7- درجه سانتي گراد است .
شهرستان بروجرد و بخش هاي شمالي شهرستان خرم آباد ( الشتر – چغلوندي ( هرو ) ، دلفان و شمال زاغه ) ، بخش هاي مياني حومه اليگودرز در اين ناحيه آب و هوايي واقع شده اند .
آب و هواي مديترانه اي ( معتدل ) : در نواحي مركزي استان و در حد فاصل دو نوار سردسير و گرمسير آب و هواي مديترانه اي به صورت نوار پهني از شمال غربي به جنوب شرقي كشيده شده است اين منطقه داراي زمستانهاي ملايم و تابستانهاي نيمه گرم مي باشد . ريزشهاي جوي اغلب به صورت باران در فصول پاييز و زمستان و به ميزان قابل توجهي در بهار صورت مي گيرد .
شهرستان خرم آباد ، قسمتهايي از بخش ززو مازو و مركز شهرستان اليگودرز بطور كلي قسمتهاي مركزي استان جزء اين ناحيه محسوب مي شدند .
آب و هواي نيمه گرمسيري :
نواحي جنوب و جنوب غربي به علت همجواري با جلگه خوزستان و مناطق استان ايلام داراي زمستانهاي معتدل و تابستانهاي گرم مي باشد . آب و هواي مساعد ، زمستان اين نواحي را بصورت قشلاق مناسبي براي عشاير لرستان و استانهاي همجوار درآورده است . قسمتهاي جنوبي خرم آباد و قسمتهاي جنوبي ززوماهرو و حومه شهرستان اليگودرز در اين محدوده آب و هوايي قرار دارد .
دشتهاي مهم لرستان عبارتند از :
دشت سيلاخور :
اين دشت در شمال شرقي استان واقع شده و دو شهر بروجرد و درود را در منتهي اليه شمال و جنوب خود در بر گرفته است . دشت سيلاخور با قريب 70 هزار هكتار مساحت وسيعترين دشت استان است .
دشت اليگودرز :
اين دشت در شرق استان واقع شده و بالغ بر 60 هزار هكتار مساحت دارد و در ارتفاع بيش از 1500 متر از سطح دريا قرار دارد .
دشت الشتر:
اين دشت در شمال استان و در ميان مناطق كوهستاني با ارتفاع بالاتر از 1500 متر قرار گرفته است . اين دشت بستر پر تراكم ترين نقاط روستايي كم جمعيت استان به شمار مي رود و مساحت آن بالغ بر 30 هزار هكتار است .
دشت كوهدشت :
اين دشت در غرب استان واقع و در ارتفاعي بين 1000 تا 1500 متر از سطح دريا قرار دارد . و مساحت آن 40 هزار هكتار است .
دشتهاي پراكنده :
در اين استان دشتهاي پراكنده و كم عرض وجود دارند كه عموماً در طرفين رودخانه هاي مهم قرار گرفته اند از جمله دشت كرگاه در جنوب خرم آباد ، دشت ازنا در شرق خرم آباد ، چغلوندي ، نورآباد ، طرهان و خاوه در شمال استان ، رومشكان در جنوب و جايدر در جنوب غرب را مي توان نام برد .
چند روز پيش از عاشورا يعني در همان روزهاي اول ماه محرم اهالي خرم آباد و ساير مناطق لرستان، خودشان را براي عزاداري شهداي كربلا آماده مي كنند. اغلب مردم پيراهن سياه مي پوشند و يا بازوبندهاي سياه را با نوشته هاي يا حسين، يا حسين مظلوم، و . . . به بازو مي بندند. براي بجا آوردن نذرهاي خويش كه غالبا خوراكي هستند برنج، روغن، آرد، شكر، گلاب و زعفران و ساير مواد لازم را از اين قبيل تهيه مي بينند.
هر محله اي از جمله درب دلاكان و پشت بازار علم هاي خود را سر گذارها و خيابانهاي اصلي برپا مي كنند. صداي ساز و دهل كه آهنگ غم انگيز چمريونه مينوازد در محله و كوچه هاي اطراف بگوش مي رسد.
سينه زنها كه عزاداران اصلي هستند دسته دسته گرد مي آيند. شعرها و ابيات روزهاي نخست عزاداري بيشتر از اين قبيل است:
هر كه دارد عشق شاه كربلا عريان شود گر تكبر مي كند از اين عزا بيرون شود
يا:
محرم آمد و عيشم عزا شد حسينم وارد كرب و بلا شد
ماه محرم چو پديدار شد خون بدل احمد مختار شد
وقتي دسته هاي سينه زن جمع شدند، بسوي حسينيه ها و مساجد شهر حركت مي كنند. وقتي سينه زنها كاملا در محل مورد نظر استقرار يافتند، قبل از هر كاري نوحه خوان مرثيه جانسوزي ميخواند و سينه زني شروع مي شود.
روش سينه زني در خرم آباد به اينصورت است، اول نشسته و با يك دست سينه مي زنند بعد وقتي نوحه خوان فرياد مي زند اي واي شهيدا به دشت كربلا، همگي سرپا مي ايستند و ضمن جواب دادن به نوحه خوان در مقابل هم با دو دست بشدت به سينه ميزنند و بعد از مسجد يا حسينيه به عزاخانه ديگري ميروند.
روز هفتم را اهالي تراش عباس مي دانند در اين روز همگي به حمام مي روند و پس از اصلاح سرو صورت و نظافت كامل، لباسهاي تميز مي پوشند.
از روز هفتم به بعد عده اي براي افروختن آتش در صبح عاشورا به جمع كردن و گردآوري هيزم مي پردازند. زيرا اگر در روز عاشورا برف و باران ببارد و يخبندان هم باشد عزاداراني كه نذر دارند حتما بايد در گل بيفتند، بهمين خاطر عده اي دور خانه ها ميگردند و با خواندن جملاتي تقاضاي هيزم ميكنند. مردم نيز با كمال ميل به آنان هيزم ميدهند.
چو يي هيمه در نن داس نذر حسين و عباس
Coe hyma derenn das
براي روز عاشورا خاك نرم و مخصوصي بنام گل باغچاله (گل رس) آماده مي كنند و در ميدانهاي بزرگ و كوچك شهر مي ريزند.
شبها در جلو دسته هاي سينه زني چل چراغ cel cerage حركت ميكند كه در حدود سي تا چهل چراغ توري را به طرز جالب، ديدني و با مهارت خاصي بر پايه اي صليب مانند و چوبي سوار ميكنند و بوسيله يك نفر زورمند و كارآزموده كه همه ساله نذر دارد حمل ميشود.
شب عاشورا دسته هاي سينه زني اغلب از اين قبيل اشعار را كه مناسبت هم دارند ميخوانند:
شب عاشوراست يا عيد قربان است
كرب وبلا يكسر از خون گلستان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
مكن اي صبح طلوع
عصر فردا بدنش زير سم اسبان است
مكن اي صبح طلوع
صبح عاشورا و مراسم گل افتادن
صبح خيلي زود، قبل از طلوع آفتاب صداي آشنا و دلگيرانه ساز و دهل كه نواي چمريونه مينوازد، همه را سراسيمه بسوي ميدان شهر و خره (گل)xara عاشورا ميخواند.
دسته دسته افراد سينه زني كه از سر تا بپا در گل غلط خورده اند در ميدان مي چرخند و يا در اطراف آتشهاي جاي جاي ميدان محله بر سر ميزنند و هي رووHero هي رووHero ميكنند.
در ميانه ميدان دسته اي بدنبال ذوالجناح هستند و فرياد ميزنند:
اي ذوالجناح با وفا پس كو حسين من (دسته اول)
اي مركب شير خدا پس كو حسين من (دسته دوم)
و يا:
اين بدن از كيست كه سر ندارد عزيز زهراست كفن ندارد
زاده زهراست عزيز زينب بي كس و ياور صحت ندارد
پس از چند ساعت عزاداري بي ريا و بدون تكبر و صادقانه و جانسوز گلي ها و كليه سينه زنان و عزاداران بسوي مركز شهر حركت مي كنند و اين مراسم تا ظهر عاشورا ادامه دارد. پايان عزاداري و مراسم روز عاشورا با ضرب المثل طوق اشگس Tog esges اعلام ميشود.
طوق بر وزن سوق علامت ويژه و عمودي عزاداران ماه محرم در خرم آباد است، محور اصلي چوب نسبتا بلندي است بطول هشت تا ده متر كه از يك متر به بالا از چندين حلقه كه مركز آنها چوب اصلي است تشكيل ميشود.
يك پارچه از جنس مخمل دور حلقه ها مي بندند و در بالا و انتهاي آن يك قنديل نقره قرار ميدهند و اطراف آنرا با نوارهاي رنگي ريشه دار و آينه هاي كوچك زينت مي دهند.
قديمي ترين اين علم مخصوص روستاي ماسور بوده است كه بوسيله يكي از محترمين و معتمدين محل ساخته و حمل ميشده است. اين علم را از چترهاي متعدد و وسيع مي ساختند كه باكت kat و گلوني Golvanye و پارچه هاي رنگارنگ ديگر تزئين ميدادند و روي شالي كه به كمر مي بستند حمل ميشده است، دو نفر نيز از دو طرف با رسن آنرا مهار ميكردند.
عزاداران روستاي ماسور پس از وارد شدن بشهر و انجام مراسم و گرداندن طوق در شهر و سينه زني ظهر عاشورا طوق را مي شكستند (قسمتهاي مختلف آنرا از هم جدا ميكردند) و در واقع عزاداري پايان مي پذيرفت.
اصطلاح (طوق اشگس)Tog esges از آن زمان باقي مانده است كه به صورت يك ضرب المثل در بين مردم جا افتاده است و هر وقت جرياني پيچيده و يا جلسه و مجلسي پايان مي پذيرد ميگويند: "طوق اشگس" به اين معني كه موضوع خاتمه يافت.
بويژه در ظهر عاشورا كه مراسم سوگواري پايان مي پذيرد و عزاداران متفرق مي شوند اين مثل كاربرد بيشتري دارد.
قمه زني و تعزيه خواني
قمه زني و تعزيه خواني از روزگاران بسيار دور در خرم آباد و ساير مناطق لرستان مرسوم بوده و در حال حاضر نيز انجام ميگيرد. بويژه تعزيه خواني در شهرستان بروجرد و بخش هاي تابعه آن بنحو شايسته و با شكوهي خاطره جانسوز كربلا را ياد آور ميشود.
دختران چهل منبري
از اول صبح عاشورا، دختراني سياه پوش و نقابدار با پاي بدون كفش بصورت گروهي، مجالس عزا و حسينيه هاي شهر را ميگردند، و با نيت و خواستهاي مختلف بويژه بخت گشائي در هر جلسه و مراسم عزاداري يك شمع روشن ميكنند تا چهل منبر را سر بزنند و چهل شمع روشن كنند.
مراسم شام غريبان حسين
از عصر عاشورا به مدت سه شب با انجام مراسم شام غريبان عزاداري مي كنند. هر نفر از عزاداران يك دستار سياه مخصوص بنام كت Kat را به سر و گردن و شانه هاي خود مي پيچاند و در عزا شركت ميكند.
پيمايش دسته گهواره اي سياه پوش را بر دوش ميكشند نفر بعدي يك تك روي سر دارد كه مقداري نان و حلوا و شمع روشن را درون آن حمل ميكند، كسي ديگر نيز گاهگاهي مشتي كاه روي سر عزاداران ميپاشد و با ورود آنان به مجالس عزا چراغها را خاموش ميكنند.
در طول راه و در مساجد و عزاخانه با كمك نوحه خوان خود اين اشعار را همراه با نواي غم انگيز فلوت ميخوانند:
حسين گمشدم اي رودم اي رود نهال خم شدم اي رودم اي رود
روم گويم به زينب كنج زندان كه اي زندانيان منزل مبارك
شام غريبان حسين امشب است امشب است
غلغله در ارض و سماء امشب است امشب است
يتيمي درد بي درمان يتيمي يتيمي خواري دوران يتيمي
اگردست حسين مي بود به دستم چرا كنج خرابه مي نشستم
بدين ترتيب مراسم و آداب عزاداري ماه محرم بپايان ميرسد.
حاج جواد منصوري يكي از مرثيه سرايان نامي و نوحه سراي مشهور خرم آباد است كه با قريحه اي خداداد قريب نيم قرن است همچون شمع مجالس عزا مي گريد و ميسوزد و شعله هاي زباندارش رونق بخش مجامع و عزاي حسيني در ايام عاشورا است.
لرها معتقدند زني كه حامل پسر است داراي رنگ و روي باز بوده و چالاك و زرنگ وسبك بار است و در مقابل چهره زني كه حامل دختر است كدر بوده و او تنبل و سنگين است . براي تعيين جنسيت جنين راه هايي وجود دارد كه از آن جمله است : گاهي زن را غافل گير كرده وبي اطلاع او ، مقداري آرد روي سرش ريخته و منتظرمي مانند ، اگر زن دست خود را روي سرش كشيد مي گويند دختر مي زايد و اگر دست روي صورتش كشيد پس حامل پسر است . يكي ديگر از مشخصه هاي دختر يا پسر آوردن در عقايد مردم لرستان اين است كه هنگام دوختن لباس هاي نوزاد ، ( قبل از تولد ) والدين منتظر اولين كسي مي مانند كه در آن حال وارد خانه مي شود . چنانچه مردي وارد شد ، علامت آن است كه جنين پسر است ، واگر زني وارد شد ، پس دختري به دنيا خواهد آمد.همچنين هنگامي كه زن باردار است ، كله گوسفندي را از محل حد فاصل آرواره هايش مي شكافند ، چنانچه محل اتصال آرواره ها در چانه گوسفند ريشه هاي گوشت ريز داشته باشد . مي گويند زني كه براي او نيت شده است دختر به دنيا مي آورد ودر غير اين صورت پسري خواهد زائيد . همچنين انواع فال ها ، از قبيل چهل سرود وفال شب چهارشنبه سوري را به نيت تعيين پسر يا دختربودن چنين مي گيرند ، تغزيه نيز مي تواند خبرازجنسيت جنين بدهد ، اگرزن شيريني بيشترمصرف كند ، جنين او مذكراست و مصرف ترشي بيانگر مونث بودن جنين است . همزاد نيز از ديگر باورهاي مردم لرستان است كه عامه مردم ، بدان معتقدند، آنها عقيده دارند هر كس كه به دنيا مي آيد . يك همزاد ( موجود خيالي ) نيز با او متولد مي شود كه همواره با اوست ، لرستاني ها معتقدند كه زائو بايد مدت چهل روز را در قرنطينه سركند كه نه از همزادش آسيب ببيند و نه ديگري كه چله دار است ، گذرش به اوبيفتد ( اين را هم بد شگون مي دانند ) اينان نوزاد را تا چهل روز از خانه بيرون نمي برند مگر اينكه قرآني ويا تكه ناني كه آن را هم حكم قرآن مي دانند همراه نوزاد باشد .
گوشواره هفت محمدي يا پنج تن نيز از جمله حافظان معنوي نوزادان به شمار مي آيد كه معمولاًبه خاطر جلوگيري از بلايا وچشم زخم آن را به گوش كودك مي آويزند . مردم اين ناحيه ، به چشم زخم عقيده زيادي دارند اينان براي دفع چشم زخم دعايي را به بازوي نوزاد بسته ومهره اي فيروزه رنگي را جلوي موهاي كودك مي بندند همچنين لرها معتقدند استشمام بوهاي مختلف به نوزاد ضرر مي رساند . به همين خاطر اغلب ، ماده اي بدبو به نام بژ( BAZ ) را به لباس نوازد مي بندند تابوي آن ، بوهاي ديگر را كه در محيط وجود دارد ، تحت الشعاع قرار داده و از بين ببرد .
بعضي از لرستاني ها ، كودك خودرا درويش امام رضا ويا ديگر ائمه مي نمايند و آن در مواقعي است كه چندين نوزاد از خانواده اي وفات يافته ويا سال ها ، فرزندي ، ( ويا پسري ) در خانواده اي متولد نشده است . در اين موقع آنان نذر مي كنند كه تاهفت سالگي موهاي كودك خدا داده را كوتاه نكنند ، در جشن ها به كودك ، لباس سفيدي پوشانده واو را در رهگذري مي نشانند يا به در خانه ها مي فرستند تا درويشانه جمع كند ، وموهاي درويش كوچك را در هفت سالگي كوتاه كرده و معمولاً هم وزن موهاي وي طلا نذر ائمه مي كنند .
اما آل AL نام موجود افسانه اي است كه خصوصاً زنان لر ، بدان معتقدند اين موجود در افسانه ها شبيه به پيرزني ژوليده موي با سبدي كه جگر خون آلود زنان زائو درآن حمل مي شود تعريف وتصور شده است . در اعتقاد اينان ، آن دشمن درجه يك زنان بوده ومنتظر است تا پس از وضع حمل به آنان آسيب برساند . براساس همين باور ، هرگز زائو را تنها نمي گذارند، بعضي آن را ، همان دال يا عقاب مي نامند و بعضي نيز آن را موجودي حقيقي مي پندارند و سال هاي سال را با ترس از او سپري مي كنند. يكي از آئين هاي تولد ، گذاشتن چاقو يا سيخ بالاي سرزائو به جهت دفاع در برابر آل است .
از ديگر باورهاي تولد ويار زن حامله است : اگر زن باردار چيزي بخواهد وبه موقع برايش تامين نشود مي گويند گوشه ران كودك كبود خواهد شد .
خيرو شر بودن مقدم طفل در لحظه تولد يك باوراست كه براساس آن اگر در روزهاي تولد نوزاد ، واقعه بدي براي پدر ، مادر يا يكي از بستگان نزديك كودك روي دهد در آن صورت مقدم او را شوم مي شمارند و سايه اين بد شگوني تا سال ها بر سراو سنگيني خواهد كرد .
مردم لرستان تولد دختر را بد يمن وقدم اورا نامبارك مي دانسته اند و هرگاه در خانه اي دختري به دنيا مي آمد بزرگ خانواده آب در تـژگاه مي ريخت و آتش اجاق خانواده را خاموش مي كرد .
در روستاها و شهرهاي لرستان لفظ اوجاق يا اجاق كنايه از فرزند پسر است . وجه تشابه هم اين بوده است كه كانون خانواده با حضور پسران گرم وزنده وبدون حضور آنان سرد وتاريك مي دانسته اند ، هم چنانكه خانه بدون اجاق سرد وتاريك است . اجاق خانواده نيز بي حضور پسر فروزان نخواهد ماند . واما درخانه بروجردي ها نيز اجاقي تعبيه شده كه مسئول روشن نگاه داشتنش مرد خانواده بوده است اين آتش كه بايد هميشه افروخته مي ماند با قطع موجود مرد و يا اولاد ذكور در خانه براي هميشه خاموش مي شد .
در هرحال وبا هروجه تشابه ، لرها خانه اي را كه فرزند پسر نداشته ، اجاق كور مي ناميده اند واين لفظ هنوز هم كنايه از خاموش ماندن چراغ خانواده است .
لرها به هيچ وجه آب در تژگاه يا آتشدان نمي ريزند ، مگر در يكي از دوحالت مرگ مرد بزرگ خانواده ، يا تولد دختر ، زيرا درهردوصورت اجاق خانواده را خاموش مي پندارند برهمين اساس لرزبان ها وقتي مي خواهند براي كسي آرزوي مرگ كنند به كنايه مي گويند :
آبوه دتژگاه باوت Tozga Boat ow Boo De آب در آتشدان پدرت ريخته شود كه كنايه از اين آرزو مي باشد كه اجاق خانه پدرت خاموش شده و بميري و لك ها با جمله كور كرده : اجاق كور . اين منظور را بيان مي كنند . با چنين باوري اجاق كور كسي بوده كه اصولاً اولاد پسر نداشته است . فرزند ذكور به قدري براي لرها اهميت داشت كه اگرمردي صاحب دختراني مي شد ، بدون آن كه پسري براي او متولد شود ، چندين زن اختيار مي كرد تايكي از آنان پسري بزايد واجاق خانواده اش خاموش نماند وبه اصطلاح اوجاق كور براو اطلاق نشود به همين خاطر نام تنها پسر خانواده را كه پس از چند دختر به دنيا مي آمد ، اجاق مي گذاشتند كه به معناي چراغ است .
پسر دردانه ويك دانه را هم (سوخته زار) مي نامند سوخته زار يعني يكي يك دانه وكسي كه ديگران در انتظار او سوخته اند وساخته اند ودرطلبش زاري بسيار كرده اند .
وجود پسر ، به قدري با اهميت بوده كه خانواده ها يك پسر ناقص الخلقه را برچند دختر سالم ترجيح مي دادند . وقتي زني چندين دختر مي زائيده به امام ، امام زاده يا پيري متوسل مي شد تا صاحب پسري شود و از امام زاده مي خواست تا نشانه اي برپسرش بگذارد . دراين مورد معتقدبوده اند كه زن توسل جوينده ، حتماً بايستي قيد نشانه خوب را در دعا به كار ببرد زيرا درغير اين صورت ممكن بود دعاي اواجابت نشود و يا نشانه نامناسب ونقص عضو بر كودك او گذاشته شود هنوز هم زن حامله در اين ديار اجازه ندارد به هنگام خسوف از خانه خارج شود زيرا معتقدند نوزاد او با علامت ماه گرفتگي متولد خواهد شد البته بروجردي ها صرف نگاه كردن زن حامله به خسوف راعامل ماه گرفتگي مي دانند واغلب خرم آبادي ها معقتدند ، اگر زن حامله هنگام نگاه كردن به ماه دستش را روي شكم قرار دهد كودكش به ماه گرفتگي مبتلا مي شود .
براي افتادن ناف كودك هم باور خاصي رايج است و آن اين كه اگردست ماما سبك باشد بند ناف زود بهبود يافته وتاروز دهم تولد قطع مي گردد ، اما اگر دستش سبك نباشد زمان قطع شدن ناف طولاني مي شود .
تولد ـ آئين ها
تقريباً تمامي مناطق لرستان خصوصاً نواحي مركزي وجنوبي استان همچون خرم آباد ، كره گاه ، چگني ، چغلوندي ، زاغه ، سيلاخور ونورآباد و الشتر آئين هاي مشتركي را به هنگام تولد نوزاد به جاي مي آورده اند كه اين آئين ها هنوز هم در اغلب نقاطي كه ذكر شد رواج دارد . پس از تولد وخواندن اذان واقامه در گوش راست وچپ كودك ، اولين كار آماده كردن رختخواب نوزاد است كه تشكيل مي شود از ، تشك ، لحاف ومتكاي كوچك كه در اصطلاح لري به آن زير گوشي مي گويند . زير گوشي را در داخل كماني قرار مي دهند كه از چوب بيد يا طايي tai درست شده است براي درست كردن كمان شاخه تر درخت را قطع كرده ودوسرآن را به وسيله كش يا نخ محكمي به هم نزديك مي كنند با به شكل يك نيم دايره حالت بگيرد سپس بالشتك بچه را داخل آن قرار مي دهند تابعد از آن به عنوان پشه بند استفاده شود كار اصلي كمان اين است كه از افتادن روانداز به روي صورت كودك جلوگيري به عمل آورد.
براي دوري از چشم زخم به وسيله سيخ يا شي اي تيز ، خطي دورتادور اتاق برروي چهار ديواري مي اندازند كه اين خط بايد ديوار را از بالا خراش انداخته ويا علامتي كوچك بدهد كه دو سرخط بايد درنهايت به هم وصل شود آن گاه يك تكه گوشت و يك پياز را به سيخ كشيده و بالاي سر نوزاد قرار مي دهند ظاهراً فلسفه اين عمل جذب حشرات وميكروب هابه سوي عاملي غير از نوزاد بوده است .
ملاژگه Molazga به معناي سقف دهان يا كام است و برداشتن ملاژ كه يكي ديگر از آئين هاي تولد است ، به وسيله زني با تجربه صورت مي گيرد . زن مذكور ، نوك انگشت شصت خود را برروي كام دهان كودك نهاده و به آهستگي بالا مي كشد .
خانواده هاي لر ، معمولاً نذر مي كنند كه اولين لباس نوزاد را از شخص خوش نيتي بگيرند كه درصورت سالم ماندن كودك اين نذر را درمورد فرزندان آينده نيز با مشاركت فرد مورد نظر ، انجام مي دهند . گرفتن دعاي حفاظت از چشم زخم وچله بر نيز از ديگر آدابي است كه پس از تولد صورت مي گيرد و درجاي خود به شرح آن نيز خواهيم پرداخت .
نهادن كژك gezek ـ كه مهره اي فيروزه اي رنگ است ـ نيز بر گاهواره و لباس نوزاد ويا موهاي جلوي سر او ، يك رسم است كه اين عمل را به خاطر محافظت از چشم زخم انجام مي دهند.
همان گونه كه قبلاً ذكر شد ، بژ نيز نوعي صمغ است كه بوي بد وتندي از خود ساطع مي كند ، به طوري كه ساير بوهاي موجود در فضا را تحت الشعاع قرار مي دهد . مردم لر براي خنثي كردن تأثير بوهاي خوش ويا بوهاي ناخوشي كه درفضا موجود است بژ را به گوشه اي از گاهواره يا لباس نوزاد مي چسبانند . از اولين كارهاي بعد از تولد ، گوژ نوزاد براي گوژ كردن مقداري روغن حيواني را با تربت خاك مهر كربلا وخاك قند آميخته و به هم مي زنند و در دهان نوزاد مي گذارند زني كه بچه را گوژ مي كند كارش را باذكر نام هاي مبارك الله ومحمد وعلي انجام مي دهد وي سپس در گوش بچه اذان مي گويد . ايمان به اين امر كه تربت بايستي يكي از تركيبات گوژ باشد ازعقايد محكم مردم منطقه است .
درسراسر لرستان براي نوزادان گهواره مي بندند ، شكل گهواره ها واصطلاحي كه براي آن به كارمي برند درنقاط مختلف فرق مي كند در خرم آباد به آن گاوره GOVERE گفته مي شود ودونوع چوبي وفلزي آن وجود دارد . درروستاهاي اطراف خرم آباد ومناطق لك نشين ها مثل الشتر ونورآباد لفظ هلوره Holora به جاي گهواره به كار مي رود وآن پارچه اي است كه به وسيله طناب به دوستون در اطاق ويا دربيرون از اطاق بسته شده باشد .
دربروجرد وروستاهاي منطقه سيلاخور گهواره به للو معروف است (lalo) براي نام گذاري نيز در هر يك از نقاط شيوه خاصي وجود دارد نام نوزاد را اغلب پدر يا مادر انتخاب مي كند كه آن نيز آداب خاص خود را دارد . در بعضي از بخش هاي شهرستان نورآباد ، مثل فيروز آباد تمام نام هاي پيشنهادي را روي قرآن مي ريزند و مادر يكي از آنها را انتخاب مي كند . البته اين شيوه نام گذاري بيشتر بين پيروان با با دين دار رايج است . اهل بعضي دهات شب هفت تولد را طي مراسمي برگزاركرده ودرهمان مراسم نيز نامي را بر نوزاد مي گذارند ، دراين شب اهل روستا را براي خوردن شام دعوت مي كنند و بز يا گوسفندي را سر مي برند تا غذاي مدعوين تامين شود . پس از صرف شام از ريش سفيد روستا كه پيرترين مرد اهل مجلس است مي خواهند تا به قرآن تفال زده و از روي آن چند نام را پيشنهاد كند ، سپس از ميان نام هاي پيشنهادي يكي توسط پدر يا مادر برگزيده ونوزاد به آن مسمي مي شود .
آن گاه ريش سفيد خانواده ، نوزاد را در بغل گرفته درگوش او اذان گفته ومقداري پول روي شال كمر او مي گذارد. به همين ترتيب كودك دست به دست بين اهل مجلس چرخانده مي شود وهرنفر به نوبه خود نام را در گوش او تكرار مي كند ، وبه فراخوراستطاعت ، پولي را روي كمرش قرار مي دهد ومي گويد : اين اسم برتو مبارك است . آن دسته از مردم كه اين اسم در بين شان رايج است . براين عقيده اند كه اگر نوزاد پسر باشد واين مراسم صورت نگيرد آسيبي به كودك خواهد رسيد .
اهالي روستاي چشم كبود كاكاوند در شب هفت نوزادان خود ، تا صبح ، بيدار مي مانند تامواظب باشند پاره اي از لباس نوزاد به زمين نيفتد . زيرا افتادن لباس نوزاد در شب هفتم برزمين بدشگون مي دانند .
همان گونه كه ذكر شده اين مراسم براي پسران برگزار مي شود وفقط عده قليلي آن را براي دختران بر پا مي دارند .
بعضي از مردم درهمان منطقه به جاي شب هفتم اين مراسم را درشب سوم برگزارمي كنند ، اما بقيه مراسم به همان شكل وشيوه اي است كه ذكر گرديد . گاهي اتفاق مي افتد كه به جاي ريش سفيد ، كسان ديگري نيز اسم پيشنهاد مي كنند لكن درهرصورت ، انتخاب نام ، درنهايت به عهده پدر ومادر است .
نورآبادي ها درشب چهلم تولد ، بچه رادر بغل مي گيرند وبه خانه هاي مختلف مي روند . اهل هر خانه مقداري حبوبات به عنوان هديه به اولياء بچه مي دهند ومادر وخواهران به اتفاق زنان ديگر روستا ، حبوبات جمع آوري شده را كه بيشتر از نوع گندم ، ماش ، عدس ، ونخود است مي پزند وبين اهل روستا تقسيم مي نمايند تا نذري باشد براي كودك ، به اين مراسم درويشي مي گويند و وجه تسميه آن اين است كه كودك هم چون دراويش خانه به خانه گشته وحبوبات را جمع آوري كرده است .
در بخش زاغه واطراف آن نام گذاري توسط پدر ومادرو بزرگان خانواده انجام مي گيرد . پدر براي پسر ومادر براي دختر نام انتخاب مي كنند ، پس از يك هفته اورا به حمام مي برند و اگرتولد مقارن با اعياد وروزهاي جشن ديني و به خصوص جمعه باشدآن را مبارك وخوش يمن مي دانند .
درتمام نقاط لرستان نوزاد را از اول تولد تا چهل روز ، چله دار مي دانند رفتار خانواده واطرافيان با نوزاد ومادر چله دار آداب خاص دارد . روزي كه مادر وضع حمل مي كند براي او دعاي چله برتهيه مي كنند . چله بردعايي است كه ملاي محل آن را برروي كاغذ مي نويسد . چله بر را برروي قنداق يا برگوشه گاهواره يابرروي كمان بالاي سرش مي بندند . گرفتن دعاي چله بر ازنظر خانواده برهركار ديگري ارجعيت دارد زيرا ممكن است در اين مدت ، مادر چله دار ديگري براو وارد شود وبه اصطلاح لري چله ايشان درهم گره نخورد واين بدشگون است . چله بر كردن به خصوص در روستاهاي اطراف خرم آباد وسيلاخور بروجرد رواج دارد . درگذشته روستائيان اطراف خرم آباد ومناطق كرگاه و هويان وضلي ديگراز نقاط لرستان حق انتخاب نام نوزاد رابه پيرترين مرد خانواده و يامهمان عزيزي كه برآنها وارد مي شده مي دادند .
لرها هنوز هم اسم پسران را از ميان اسامي مركبي برمي گزينند كه تركيب آنها نمايان گراين مطلب باشد كه وي غلام ائمه عليه السلام است مثل : مراد علي ، مريد علي ، غلام علي ، غلام حسين ، و... گاه نيز با افزودن پسوند وپيشوندي وجود شهامت وشجاعت را در كودك نشان مي دهند . مثل شيرمراد . شيرعلي وبعضي وقت ها عناصر تركيب انتخاب مي شود كه نشان گرلطافت روح مسمي باشد مثل : گل علي ، گل خندان ويا حنارس ( فرياد رس ( Henaras در گزينش اسامي دختران الويت با اسم معصوم يا فرزند معصوم مي باشد مثل زهرا ، فاطمه ، كبري گاه تركيبي از گل ويا اسامي ديگر نيز به كارمي رود مثل : دخترگل ، گل طلا، گل خندان ، گلاب ، گل نازار و گل نساء .
درمواردي كه خانوار داراي دختران زيادي باشد اولياء اسمي را بر مي گزينند كه مفهوم دعا براي توقف تولد دختران را برساند ، مثل خدابس ، دختر بس ، همي بس ، واز اين قبيل ودرموردي كه آرزوي تولد پسررا داشته اند پس از آن كه خداوند پسررابه آنها مي دهد ، اسمي انتخاب مي شود كه مفهوم شكر از درگاه الهي از آن استنباط شود ، مثل شكر خدا ، خداداد وحنارس .
در شب هفتم تولد ، مراسم مختصري برپا مي شود كه فقط زنان در آن شركت مي كنند ودراين مراسم پيرترين زن مجلس كودك را به طور دراز كش روي پاهاي خود قرار داده وپارچه اي نازك روي صورتش مي اندازد .سپس آدمكي از پنبه مي سازد و آن را روي پارچه قرار داده وبا احتياط كامل آن را به آتش مي كشد . آن گاه درحالي كه پي درپي تكرار مي كند پمله پر Pomela Per ، آدمك را به هوا پرتاب وخاموش مي كند منظور از برگزاري آئين پمله پر آن ست كه اهالي معتقدند با سوختن آدمك پنبه اي درواقع همزاد كودك ، سوخته مي شود .
بعد از اين كه مراسم پلمه پر به پايان رسيد . همان زن با سوزن خياطي كه قبلاً كاردوخت ودوز با آن انجام نشده باشد ومقداري نخ ، گوش بچه را سوراخ مي كند : زينت بخش اين گوش سوارخ شده گوشواره اي است با حلقه اي از طلا وهفت نگين بسيار كوچك فيروزه اي كه در لرستان به آن هفت محمدي مي گويند وبا ذكر نام پنج تن آل عبا تبرك يافته است .
وهمين روز تولد كودك ، آغار فصلي نو در زندگي اوست . لرها در اين روز ، مادر ونوزاد را به حمام برده و ناهار مفصلي به نزديكان وليمه مي دهند .
در چهلمين روز تولد ، نوزاد ومادر را دوباره به حمام مي برند ودرآن جا آب چله برسرمادر مي ريزند براي ريختن آب چله به دو روش عمل مي شود . در روش اول تخم مرغي را سوراخ مي كنند پس از خالي كردن محتويات آن ، چهل بار آن را ازآب پر كرده و در ظرفي خالي نموده سپس آن آب را بر سر زائو مي ريزند در روش دوم كاسه اي را پر از آب مي كنند وچهل دانه ريگ به عدد روزهاي چله درآن قرار مي دهند و بر سر مادر خالي مي نمايند .
"برد " Bard به معناي سنگ و كي Ki پسوند مشابهت است برده كي به معناي ، مانند سنگ مي باشد پس از آن كه كودك توانست برروي چهاردست و پا راه برود وهمچنين پس از پيدا كردن توان راه رفتن ، درحالي كه از دور مواظب كودك هستند اورابه حال خود رها مي كنند تاسردي وگرمي روزگار را تجربه كند . به اين عمل برده كي مي گويند كه از آخرين آداب تولد به شمار مي رود
اين غار براي اولين باردر سال 1965 ميلادي توسط "فرانك هول" باستان شناس آمريكايي مورد كاوش قرار گرفت.
در سال 84 نيز دومين دوره كاوش اين غار توسط هيات مشترك ايران و بلژيك آغاز شده كه در حال حاضر ادامه دارد.
سرپرست ايراني هيات كاوش به خبرنگار ايرنا گفت: غار يافته به دليل دارا بودن بيش از دو متر رسوبات باستان شناختي اواخر عصر يخ (شامل بقاياي فرهنگي دوره پارينه سنگي جديد) داراي اهميت فراواني در مطالعه فرهنگ اوايل اين دوره در خاور نزديك و اروپاست.
"سونيا شيدرنگ" افزود: در دهه هاي اخير پژوهش هاي فراواني در ارتباط با خاستگاه و راه و روش زندگي انسان مدرن دراروپا و خاور دور انجام شده است.
وي با اشاره به اينكه بقاياي فرهنگي باقيمانده از انسانهاي مدرن با عنوان فرهنگ اوريناسي شناخته مي شود، اظهارداشت: اين فرهنگ مربوط به انسانهايي است كه ابزارهاي كارآمدي كه اغلب بر روي تيغه ساخته مي شده، براي شكار و ساير منظورها استفاده مي كردند.
سرپرست بلژيكي گروه كاوش غار يافته نيز گفت: در مطالعات انجام شده شباهتهاي فراواني ميان مصنوعات سنگي و فرهنگ اوريناسي اروپا وجود دارد.
"مارسل اوت" اضافه كرد: تا پيش از اين كاوش ها، برخي از متخصصان فرهنگ اوريناسي، پارينه سنگي جديد را مختص اروپا و حاشيه شرقي مديترانه مي دانستند.
وي گفت: در كاوش هاي سال گذشته اين غار، علاوه بر مصنوعات سنگي، تعدادي آويز و مهره هاي تزييني از جمله دو صدف دريايي سوراخ شده، دو قطعه دندان گوزن و يك قطعه هماتيت كه به شكل آويز درآمده، يافت شده است.
وي با اشاره به اينكه اين مجموعه از كهن ترين آويزهاي تزييني يافت شده در ايران است، اظهار داشت: اين اشيا از نشانه هاي بارز فرهنگ اوريناسي مقارن با حضور نخستين انسانهاي پارينه سنگي جديد در اروپا و خاور نزديك است.
دبير شوراي ثبت آثار استان لرستان نيز گفت: لرستان به دليل دارا بودن شرايط مساعد آب و هوايي، محيط مناسبي براي استقرار بشر در زمان هاي پيش از تاريخ بوده است.
عطا حسين پور افزود: اين اهميت باعث شده در سال 1965 ميلادي دره خرم آباد به عنوان مركز مطالعات پيش از تاريخي دانشگاه پل آمريكا به سرپرستي دكتر فرانك هول و كنت فلانري قرار گيرد.
وي گفت: استان لرستان به دليل كوهستاني بودن داراي غارهاي مسكوني فراواني بوده كه در اين ميان غارهاي يافته، گرارجنه، كنجي، قمري و پاسنگر مورد كاوش قرار گرفته است.
وي با اشاره به وجود 250 غار و پناهگاه صخره اي شناسايي شده در لرستان اظهارداشت: تاكنون 125 غار از اين تعداد در فهرست آثار ملي كشور به ثبت رسيده است.
كليه محققين بر اين امر اعتراف دارند كه قديمي ترين اقوام كه تاريخ از آنها نام برده است ،در غرب ايران زندگي كرده اند و لرستان و كوه هاي سرسبزش در ميان اين مناطق مانند خورشيد درخشيده واشعه تابناك آن از نفوذ حكومت هاي جبار وستمگر كلده ، آشور و بابل جلوگيري و در واژگون كردن اين حكومت ها نقش مؤثري داشته اند ، كاسيت ها بوده اند .
تا چند سال اخير تاريخ قوم كاسي يا كاشو تاريك بود و هر كدام از محققين و خاور شناسان به
طور حدس و گمان چيزهايي در مورد آنها نظريه اي ارائه مي دادند و از روي كتيبه هاي كلده، آشور و بابل به طور نا مبهم نام از اين قوم ديده مي شود ، اما اتفاق آنها بر اين بود كه مركز قوم كاسيت در حدود كرمانشاه زهاب و لرستان بوده اند ونخستين كساني در دنيا هستند
كه به تربيت اسب همت گماشته اند ، و ساير اقوام آن عصر اين تمدن را از آنها فرا گرفته اند.
ايلامي ها كاسيت ها را «كوسي» مي خواندند و آشوري ها آنها را «كاشو» مي شناختند وبراي اولين بار نام آنها در زمان پادشاهي شمشوايلونا پسر «هامورابي- حمروبي» كه در تاريخ دو هزار و چهل وسه پيش از ميلاد «2080-2043ق.م» در بابل پادشاهي داشته ، ديده مي شود.
در زمان اين پادشاه كاسيت ها به بابل حمله كردند ولي مغلوب شدند وبه وطن خود مراجعت
نمودند و سيصد سال بعد يعني در تاريخ هزار و هفتصد و پنجاه سال پيش از ميلاد از ضعف كشور بابل استفاده كرده وبار ديگر به رياست پيشواي خود « كانداش» به اين سرزمين هجوم آوردند وتا مدت پانصد سال يعني تا تاريخ هزار و يكصد و هشتاد پيش از ميلاد در اين محل حكمراني داشته ودر اين مدت سي وشش پادشاه بر آنها فرمانروايي كرده اند.
كاسيت ها در ابتدا مردمي بي سواد بودند ، ولي همين كه با مردم بين النهرين آشنايي پيدا كردند
خط آنها را فراگرفتند ودر امور مذهبي از آنها اقتباساتي نمودند.
از تاريخ يكهزار و هشتاد وپنج قبل از ميلاد اين قوم به كوه هاي خود مراجعت كردند و در تمام اين مدت به هيچ وجه با مردم بومي بين النهرين ممزوج نشده شخصيت نژاد خود را حفظ
كرده اند. در دوره هاي بعد تا زمان انقراض پادشاهان هخامنشي نيز گهگاهي از كاسيت ها نامي برده مي شود وجنگجويي آنها در تمام اين مدت مشهور بوده است. به طوري كه در تاريخ آمده است ، هخامنشيان هنگام گذر ازراه همدان تا بابل كه قلمرو كاسيتها محسوب مي شد ناگزير بودند كه به آنها باج بپردازند.
مناطقي كه امروزه لرها در آن به سر مي برند مدتها پيش از كوچ ايرانيان مسكون بوده است ،
اين مناطق دور از دسترس آشوري ها و بيشتر زير نفوذ ايلاميان بوده است.
در شوش كه تقريباً در گذرگاه كوه هاي لر كوچك «لرستان فعلي»قرار دارد آثاري بدست آمده
كه نشان مي دهد اين شهر در حدود 3000 سال پيش از ميلاد آبادان بوده است. همچنين از سكه هاي به دست آمده از دوران سلوكي در لرستان پيداست كه سلسله سلوكيان بر اين منطقه
نيز حمكراني داشته اند . واما بدون شك غني ترين دوره در ميان دوره هاي تاريخي در منطقه متعلق به دوره پارت (اشكاني) است ، چرا كه بيشترين استقرار را داشته و بجز مناطق كوهستاني جنوب شرق منطقه در اطراف رود كشكان و رود خانه چم زكريا در بقيه مناطق آثار پارتي شناسايي شده است. از جمله آثار اين دوره كه در لرستان به دست آمده عبارتند از : آثار قلعه ها و قبور و چند معبد مهرپرستي از دوره هاي پارت (كوگان) و قبور اشكاني (اشكانيان) كه از جمله آنها مي توان به غار «كوگو» در دهكده چشمك وستون وسر
ستون هاي سنگي از دهستان «تشكن» واقع در بخش چگني اشاره نمود.
تهيه و تنظيم:پروانه قبادي كيا