سيد باقر بن مير حبيب الله اردبيلي:
وي مقدمات و سطوح را در اردبيل فراگرفته و در حدود 1318 به نجف اشرف رهسپار و از محضر اساتيد عظام بهره مند گرديده بعد از تكميل مراتب علميه  از استادش آيت الله ميرزا محمد تقي شيرازي تحصيل اجازه كرده و در سال 1330 با خانواده به اردبيل مراجعت نموده از قضا در اثناء سفر، اجل حتمي درك و در كرمانشاه فوت نموده و در آنجا از طرف علماء و طبقات مختلفه تشييع با شكوهي شده بعد از رسومات تجهيز و دفن ، ميرزا مسيح دوده راني كه از تلاميذ آم مرحوم بوده خانواده مصيبت  زده را به اردبيل آورده است. مرحوم مير حبيب پدر پير و افتاده كه سالهايي انتظار خدمات پسر را به عالم اسلام داشته محض اطلاع از خبر ناگوار فرزند، بي اختيار غش مي نمايد. مخفي نماند صاحب ترجمه در ميان اهل فضل و دانش معروف به فضل و ورع بوده و تاليفاتي نيز داشته كه متاسفانه از دست رفته است.



حاج ميرزا جواد:
ابن حاج صادق اردبيلي، وي يكي از فقهاي اردبيل است دوره تحصيلات را در نجف اشرف پيش اساتيد وقت به پايان رسانده، و از تلاميذ سيد حسين كوه كمري به شمار مي رفته است.
بگفته ميرزا علي اكبر مجتهد اردبيلي بيشتر تقريرات استاد را نوشته، سپس به اردبيل مراجعت، و در آنجا به وظايف شرعيه قيام نموده، به تاريخ 1303 در اردبيل درگذشته و در نجف اشرف مدفون است.


شيخ حبيب الله:
ايردي موسي اردبيلي، وي يكي از ستارگان فضل، و دانش عصر اخير است. به گفته جمعي از معاصرين، اصولي كامل، فقيه ماهر متتبع باهر، استاد مسلم و از تلاميذ آيت الله شيخ محمد كاظم خراساني بوده و حاشيه بر رسائل شيخ انصاري –ره- نگاشته در اواخر زندگي سكته ناقصه نموده و از تدريس بازماند، پس از چندي درگذشت، و در وادي السلام دفن گرديد.



مير حبيب الله:
مير حبيب الله از علماي سرشناس اردبيل و در زهد و تقوي كم نظير و ضرب المثل بوده.  سطوح را در اردبيل  به پايان رسانيده و سپس به نجف مسافرت نموده و از ايتين ورعين شيخ محمد طه نجف، و  شيخ زين العابدين مرندي استفاده نموده يكي از اوصاف پسنديده مرحوم مير حبيب صفت جود و سخاي او بوده، خودش به زندگي ساده و بي آلايش ادامه مي داد  و هر سال مقداري از اموال  خود را صرف فقرا و مساكين مي نمود، و كفيل مخارج خانواده هاي متعدد از يتامي و ارامل بوده به واسطه همين عملهاي مثبت و نيك محبوب و معظم لدي الكل بوده همواره در اقامه وظايف ديني عملا كوشا و در ترويج و ترغيب اهالي اهتمام خاصي داشته، مسجد وي در راه «كلخوران» معروف به مسجد مير حبيب الله مي باشد. وي در 12 شهر صيام  1352 در 90 سالگي درگذشت.



سيد حسن اردبيلي:
از معاصرين شيخ مرتضي انصاري است. بعد از شيخ درگذشته است. سال وفات شيخ  «ره» 1281 بوده. مرحوم علياري بعضي از كتابهاي وي را از ولي صغارش استعاره گرفته، و بعضي از تملكات كتبي وي را صاحب الذريعه ديده است.



سيد حسين عاملي اردبيلي:
سيد محققين و سند مدقتين ابن سبد ضياءالدين  ابي تراب حسن بن سيدابي جعفر محمد، موسوي كركي، عاملي، نزيل اردبيل معروف به آمير سيد حسين مجتهد از القاب وي خاتم المجتهدين است. در ميان عربها به فصاحت و بلاغت معروف بوده، و از خال خويش شيخ عبدالعالي پسر محقق ثاني در جميع مراتب و فنون بالاتر بوده است به امر شريفش سجلات ارقام، و دفاتر احكام را مي نوشته اند. آثار علمي و ارج دار او شخصيت علمي وي را مي رساند تصانيف معتبره و رسائل نفيسه او را در تراجم قيد كرده اند به برخي از آنها اشاره مي شود:
1- كتاب دفع المنافاة عن التفضيل و المساوات، در شأن علي(ع) بالنسبة بسائراهل بيت (ع).
2- كتاب رفع البدعة في حل المتعة.
3- كتاب نفحات القدسيه في اجوبة المسائل الطبرية.
4- كتاب سيادة الاشراف. در اين كتاب ثابت كرده كسي كه از طرف مادر به هاشم منتسب است سيد است و اين قول موافق سيد مرتضي علم الهدي است كه در فقه مطرح شده.
5- رساله در وجود عيني نماز جمعه.
6- رسالۀ طهماسبيه در امامت .
7- رساله در جواب كسي كه از نجاست اهل خلاف سؤال نموده است.
8- رساله دعامة الخلاف.
9- رساله در تعيين قاتل خليفۀ ثاني.
10- رساله در توحيد.
11- رساله در تحقيق معناي سيد و سيادت.
12- كتاب التبصرة.
13- كتاب التذكرة.
14- كتاب الاقتصاد همۀ اينها را در اعتقادات حقه نگاشته.
15- كتاب صحيفة الامان در ادعيه .
16- كتاب شرح الشرائع. پايان كتاب به سال 959 است. رياض مي نگارد:«مجلد طهارة را در اردبيل ملاحظه نموده».
17- كتاب الطهارة.
18- شرح روضۀ كافي.
19- تعليقات بر صحيفه كامله و عيون الاخبار، و جز اينها نيز رسائل و تصنيفاتي دارد.
از براي وي كرامات عاليه و مقامات ساميه نقل شده رجوع شود به روضات الجنات و رياض العلما و أمل الآمل و كتب تراجم.



حمدالله اردبيلي:
از فضلاي قرن دهم هجري است. نوشته اند كه مردي به غايت متبحّر و متفرد بوده در علوّ فضيلت و ادراك و جامعيّت بين اقران و امثال مقام والايي داشته است. مدتي در شيراز مي زيسته و «تقي الدين» در تذكرۀ « عرفات العاشقين» گفته است كه قبل از سال 1000 هجري او را در آن شهر ملاقات كرده است.
حمدالله اشعار خوبي مي سروده است.



حضرات آيات آقا سيد مرتضي و فرزندان مجتهد ايشان :
يكي از مكانهاي قبور مطهره اي كه بايد مورد توجه واقع گردد مكاني در كنار مسجد جمعه اردبيل مي باشد كه سابقاً به مقبره العلماءشهرت داسته  واكنون از آنهمه آثار علماءوبزرگان ديني وعلمي وفرهنگي تنها قبور مطهره حضرات آيت الله آقاسيد مرتضي خلخالي كه از فقهاءوعلماءبه نام نيمه دوم قرن سيزدهم ودو دهه نيمه اول قرن چهارده بوده ومتوفي به سال 1317هجري  قمري مي باشد وفرزندان بزرگوارش آيت الله سيد احمد مرتضوي متوفي به سال 1357هجري قمري وآيت الله سيد محمد تقي مفتي الشيعه متوفي به سال 1361هجري قمري وآيت الله سيد موسي خلخالي اردبيلي متوفي به سال 1368 هجري قمري ،كسديگري شناخته نيست جزآنكه مسلم است قبر شريف مرحوم آيت الله شيخ ستار اردبيلي متوفي به سال 1336هجري قمري نيز در اين مجموعه جاي گرفته اخيراًتوسط آيت الله آقاسيد محمد مفتي الشيعه نجل مرحوم آيت الله آقاسيد محمد تقي مفتي الشيعه قبه اي برمزار اين بزرگواران احداث گرديده كه مسلماًنيازمند توسعه ومرمت وتعريف به عموم مي باشد.



آيت الله العلماء صدوقي:
كي از علما ءتاثير گذار از نظر ديني وفرهنگي در قرن چهاردهم هجري در خطه اردبيل مرحوم آيت الله شيخ عبدالعظيم صدوقي اردبيلي بوده كه به شيخ العلماءشهرت داشته ،فعاليتهاي قرآني ايشان وتأليفات عديده اش كه بيش از چهل كتاب ورساله كوچك وبزرگ ايشان را شامل مي شود زبانزد خاص وعام است ايشان به سال 1381 هجري قمري دارفاني را وداع گفته وقبر شريفش در قبذستان داش كسن مي باشد در كنار مرقد مطهر ايشان قبر شريف يكي از علماء زاهد وعابد بزرگوار  اردبيل  مرحوم حجت الاسلام والمسلمين شيخ عبدالله حمزه زاده قرار گرفته كه هر دو نيازمند توجه جدي واحداث ومرمت قبه اي مناسب ودر خور شأن  حضراتشان مي باشد .



آيت الله آقا ميرزا محمد علي اردبيلي:
حضرتش از اعاظم فقهاءوعلماءاردبيل بوده علاوه بر فقه در حكمت وفلسفه وعرفان نيز تبحر داشته  از برخي از بزرگان شنيده ام كه در خطه اردبيل عالمي به عظمت وجامعيت ايشان نبوده است به سال 1328 هجري قمري بدرود حيات گفته مزار شريفش در ورودي مسجد  جنت سراي بقعه حضرت شيخ سيد صفي الدين اردبيلي مي باشد ونيازمند توجه جدي ومرمت وتعريف آن به عموم مي باشد .



آيت الله آقا ميرحبيب الله موسوي كلخوران
اين بزرگوار آيتي باهره در تقوي وسخاوت وديانت وقداست بوده است از اولاد واحفادآقاسيد حسين فقيه عاملي بوده وبه سال 1352 هجري قمري بدرود حيات گفته شجره كامل ايشان نزد حقير موجود است قبر شريفش در قبرستان قاسميه (ستار آباد)واقع است ونيازمند توجه جدي وتعمير ومرمت مي باشد.
علاوه بر اين بزرگان كه به نظر مي رسد براي مرحله اول بازسازي وتوجه داراي اولويت مي باشند علماء وبزرگان زيادي در قبرستانها وخصوصاًدر قبرستان بهشت فاطمه مدفون هستند كه بصورت جدي بايد در حفظ ومرمت وشناسايي آنان اقدام گردد



حمزۀ اردبيلي:
مؤلف دانشمندان آذربايجان به نقل از « نجوم السّما» آورده است كه «مولانا حمزه» از حكماي معروف اردبيل بود در 1099 به معرض طاعون در گذشت و فرايد و تعليقاتي از او به يادگار ماند.



مولانا خان محمد اردبيلي:
از علامه مجلسي اجازه روايت داشته. جلد اول تهذيب را نزد علاّمه مجلسي خوانده، و ايشان در آخر جلد اول تهذيب اجازه اي به خط خودش براي او نوشته كه صورت اجازه اين است:
بسم الله الرحمن الرحيم انهاه المولي الفاضل، التقي الزكي، مولانا خان محمّد اردبيلي ايده الله سماعاً، و تحقيقاً في مجالس، آخرها آخر اواسط شهر ذي القعدة الحرام، لسنة اثنين و سبعين و الف 1072 و اجزت له ان يروي عني ما سمعه مني، و علي باسانيدي المتصله الي ارباب العصمة (ع) كتب الحاج محمّد باقر بن محمّد تقي.



مولي خداوردي اردبيلي:
وي در سال 1071 در مدرسۀ جدّه اصفهان به خط خود شرح اشارات را نوشته و بالاي كتاب نوشته:«الحمدلله الذي وفقنا لاستشراح دقائق الشرح و اعاننا لاستصباح حقائقه» الخ. نسخه اي از اين كتاب در نجف موجود بوده است.

 

دوشنبه یازدهم 7 1390

حاج ميرزا يوسف
مجتهد اردبيل، به سال 1271 در شهر اردبيل ديده به دنيا گشوده، مقدمات را با برادران ارشد خود در محضر درس والد خود ( حاج ميرزا محسن) به پايان رسانيد، و به فراگرفتن متون آغاز نمود در 25 محرم 1294 پدر را از دست داد به سال 1297 جنازه اش را به كربلا حمل و در صحن شريف دفن نمود و به نجف مشرف گرديد.



سيد محمد تقي
مفتي الشيعه بن سيد مرتضي خلخالي، وي در نجف به تاريخ 1282 متولد و با والد خويش به ايران آمد، در اردبيل متوطن گرديد. مقدمات را در اردبيل از آخوند ملاحميد و هيئت و قسمتي از ادبيات را از شمس الحكماي معروف فراگرفت، و در فقه و اصول از محضر والد خويش سيد مرتضي و آيت الله حاج مير صالح مجتهد« جد انواريها» استفاده نمود



مولي علينقي اردبيلي
مولي علينقي بن ميرزا بابا اردبيلي، به حسب ظاهر از تلاميذ سيد محمد مجاهد صاحب «مناهل» است كتاب مراحل الوصول الي علم الاصول از تاليفات اوست صاحب الذريعه جلد دوم كتاب را كه در بحث عام و خاص بوده به خط خود مولف ملاحظه فرموده. كتاب مزبور را به تاريخ 1238 به پايان رسانيده است.



حكيم ميرزا محمد اردبيلي
در قرن يازدهم هجري مي زيسته و از حكما و ادباي آن قرن به شمار مي آمده است.صائب در اردبيل با وي ملاقات كرده و بنا به نوشته دانشمندان آذربايجان چهارده بيت از اشعار او را دربياض خود نقل نموده است.


محمد حسن
ابن محمد علي موسوي اردبيلي نجفي، وي فقيه و اصولي و از تلاميذ سيد كاظم يزدي و ديگران است. به سال 1278 در اردبيل متولد و نشو نمود. مقدمات را از فضلاي اردبيل فراگرفته سپس رهسپار نجف گرديد، و در آنجا فوت كرد،  و در وادي السلام مدفون است. از آثار وي تقريرات در اصول و فروع است.



ميرزا عبدالله:
آخوند ميرزاعبدالله بن ملا آقاجان اردبيلي، وي نسخۀ مفاتيح الاصول سيد محمد مجاهد ( فرزند صاحب رياض و دخترزادۀ استاد اكبر وحيد بهبهاني ) را در سال 1261 مقابله نموده است.



شيخ عبدالله سمريني:
يكي از افاضل بلكه از مجتهدين اردبيل است. در اردبيل به تدريس سطح عالي مشغول بوده، مقدمات را در بادكوبه و سطوح عاليه را در مشهد به پايان رسانده، و اسفار را در محضر دانشمند بزرگ حاج فاضل مدرس (در مشهد) به مرتبه كمال رسانيده، پس از استاد، مدرس حكمت شده و به اردبيل مراجعت نموده پس از يك سال تقريباً براي تكميل مراتب علميه به نجف اشرف رهسپار گشته، در محضر اساتيد وقت مانند شريعت اصفهاني و ساير علماي اعلام كسب فيض نموده بعد از هشت سال اقامت در نجف به وطن بازگشته و در اردبيل مشغول تدريس و معروف به «حكمي» گرديده و مجهول القدر واقع شده است. در جنگ بين المللي دوم هنگام ورود متفقين   ( شوري- انگليسي – امريكا ) به ايران محض احساس ورود روسها از مرز اردبيل چنين گفت:« خدايا ديدار آنها را به اين بنده حقير قسمت نفرما» پس از سه روز به رحمت ايزدي پيوست.(در سال 1361ق).
يكي از خصايص وي مطلّقه ساختن زني كه مردش غائب و بي خبر و اثر است بوده چند زن را به رأي و فتوي خود طلاق داده و از اين لحاظ نيز در اردبيل مخالف زيادي پيدا كرده است.



شيخ باكير اردبيلي:
 مولف تاريخ اردبيل ودانشمندان از او بعنوان يكي از صوفيان والا مقام «سلسله قادريه» ياد كرده است كه در حلب سكونت داشته و با شيخ محمد كواكبي كه در قرن يازده هجري مي زيسته است مأنوس بوده است .



بزمي اردبيلي:
از شعراي بلند پايه قرن دهم هجري است كه از اردبيل برخاسته و بيشتر عمر خود را بسياحت و تجارت گذرانيده است مدتي در هند سكونت گزيده و از آن ديار بقصد اداي وظيفه ديني به حج رفته است.



حسين بن موسي اردبيلي:
در اواخر قرن دهم و اوايل قرن يازدهم هجري مي زيسته و معاصر شيخ بهائي بوده است او را فقيه و فاضل و صالح نوشته و آورده اند كه قستمي از عمر خود را در استر آباد يعني گرگان گذرانيده است.



ذكري اردبيلي:
نام او جزو شعراي قرن سيزهم ثبت شده و مولف دانشمندان آذربايجان اشاره كرده است كه اشعار او بزبان تركي بوده است.



حكيم الهي اردبيلي :
عبد المناف بن صفر علي حكيم الهي از دانشمندان بزرگ اردبيل است گرچه او خود را با عنوان "ملا" معرفي مي كند ولي در كسوت ملائي كه در عصر ما عبا و عمامه مظهر آن است ، نبوده و مثل تجار و اعيان شهر لباس مي پوشيده است در علوم قديمه ، به ويژه حكمت اطلاعات وسيعي داشته و در مباحث مختلف تصنيفهائي ازخود به جاي گذاشته است كه برخي از آنها مثل "مقامات ابن صفار حكيم الهي اردبيلي" و"كشف المعارف" بچاپ رسيده است مقامات ابن صفار به طرز مثنوي است و در سال 1323 هجري قمري در چاپخانه احمدي اردبيل به چاپ رسيده ولي كتاب "كشف المعارف" در ماه صفر 1324 هجري قمري چاپ شده است.



محمد بن حمزه ننه كراني :
از دانشمندان متاخر است كه از قريه ننه كران سه فرسخي شمال غربي اردبيل برخاسته و در نجف اشرف از محضر درس مرحومين ممقاني و شربياني استفاده كرده است صاحب الذريعه نوشته است كه سيد مير محمد بن حمزه الموسوي ننه كراني كتابي دارد كه از سه مجموعه تشكيل يافته است مجموعه اول در 378 صفحه درسه موضوع : دربعضي نوادر و قصص و حكايات عبرت آميز ، در توحيد و امامت ، در فضائل اهل بيت وتاريخ آنها. مجموعه دوم: درنصايح ومواعظ وفضائل. مجموعه سوم در انساب بعضي سادات كه نسبت به مجموعه اول كوچكتر و در يك صفحه است وي در سال 1364 قمري درگذشته است.



جنوني اردبيلي :
از سخنوران قرن دوازدهم هجري است. مردي اديب وشاعر بوده و در غزل و ترجيع بند و قصيده و رباعيات مولفاتي قابل تحسيني داشته است. در سال 1107 از گفته هاي خود ديواني تنظيم نموده كه بنا به نوشته الذريعه حاوي 3254 بيت شعر مي باشد و مولف الذريعه آن ديوان را ، منضم به يك جنگ نامه تركي دركتابخانه "سلطان القرائي" در تبريز ديده است.
94- ميرزا احمد اردبيلي:
وي عالم فاضل صاحب  تقوي و ورع و مرد بزرگواري بوده ولادتش به سال 1290. مقدمات و سطوح را از برادرش عالم فضل مولي علي فرا گرفته، سپس در تاريخ 1313 به تهران مهاجرت و از  علامه ميرزا محمد تقي گرگاني و ديگر اساتيد عصر استفاده نموده، و در سال 1316 رهسپلر نجف اشرف گشته، و از تلاميذ آيت الله آخوند خراساني  و شيخ الشريعة و از دوستان قديمي و همدرسان صاحب الذريعه بوده است. بعد از تكميل مراتب علميه در 1326 به اردبيل بازگشته و از آنجا به مكه مشرف، و به اردبيل مراجعت نمود.وي در مسجد ملاهادي اقامت جماعت و ترويج دين مي نمود و مهر و امضاي او در اسناد املاك و غيره پيش دولت اعتبار داشته.
او در فقه و تاريخ كتابهايي نوشته، مانند:
غنائم الدهر و احكام الاسبوع والشهر.
تنزيه العلل في احكام الخلل
تكمله العارفين.
مزارات في مكه و شام.
وي در سال 1350 وفات نموده و جنازه اش توسط فرزندش حسن آقا فقيه در 1375 به نجف اشرف نقل گرديده.



ميرزا اسحاق:
ابن محمد كاظم بن رجب علي بن محمد حسين اردبيلي ، عالم اديب، و مولف  بوده در آخر كتابش «حدائق ناصري» ترجمه اش را چنين نگاشته:
در اول ربيع الاول 1233 متولد شده ، پدرش در اوان مراجعت از مكه بين مدينه و شام به سال 1241 فوت شده، و در زير نظر عموي و سلطاني «قاسم خان» تربيت شده، عمويش به سال 1246 درگذشته،  سپس عموي بزرگش حاج محمد حسن متولي   اوقاف جدش حاج رجب علي تربيت وي را به عهده گرفته،  تا اينكه وي نيز به تاريخ 1246 فوت نموده.
و (حدائق ناصري) روز دوشنبه ج2/1295 پايان پذيرفته. پسرش ميرزا يوسف صدرالعلماء نزيل نجف، تاريخ وفات پدر را سوم محرم الحرام 1306 تعيين نموده.
كتاب مزبور سه مجلد بزرگ است، پيش صدرالعلماء موجود بوده و  صاحب الذريعه آن را ملاحظه نموده است.
و كتاب ديگري به اسم « كليات مجنون عامري» پيش از سال 1295، نوشته است.
پس از انجام مناسك حج در مدينه روز غدير 1372 مرحوم شد.



شيخ حبيب ارديموسي :
از فقهاي بزرگ نيمه اول قرن چهاردهم هجري است از قريه ايرديموسي ، درجوار قريه سرعين برخاسته و بر اثر تلاش وپشتكار ، از بزرگان فضلاء حوزه علميه نجف گشته است در حوزه درسي آخوند خراساني از برگزيده ترين دانشجويان به شمار مي آمده و مراتب فضل وكمالات وي مورد مدح وستايش معاصرينش بوده است خود رساله عمليه داشته و مقلدين زيادي در عراق پيداكرده است تا آخر عمرش درنجف مانده و در آنجا درگذشته است تاريخ ولادت و وفاتش معلوم نيست ولي دوره شهرت و معروفيتش در ثلث دوم قرن چهاردهم هجري بوده است. به زعم برخي از علما كتاب معروف "حاشيه بر مكاسب شيخ انصاري" كه منتسب به مرحوم آسيد كاظم طباطبا ئي است تاليف شادروان آشيخ حبيب مي باشد و او اين كتاب را با مرحوم طباطبائي تاليف كرده است ولي بعداً كتاب به نام خود طباطبائي معروف گشته است.

 

دوشنبه یازدهم 7 1390

معماري از قديم در اردبيل معمول بوده و برخي از آثاري كه بندرت از دوران هاي گذشته در اين شهر باقي مانده حكايت از آن دارد كه طراحان و سازندگان آنها اطلاعات وسيع و مهارت كافي در كار خود داشته اند. اين آثار معمولاً به صورت اماكن مذهبي و حمام و كاروانسراست و برخي از خانه هاي اعيان و اشراف سابق نيز با سبك معماري قابل توجهي بنا گرديده است.
سبك اين خانه ها بر پايه تقارن بود بدين معني كه علي الاصول در وسط ساختمان تالار بزرگي به شكل مستطيل مي ساختند و در پشت آن به درازاي تالار آشپزخانه كه آنرا مطبخ مي گفتند بوجود مي آوردند تالار محل پذيرايي بود و بزرگي آن با امكانات مالي و موقعيت اجتماعي صاحبخانه بستگي داشت. قسمتي از تالارها را در طول ضلع شمالي به سه دسته تقسيم مي كردند قسمت وسط را كه اندكي از سطح تالار بلندتر مي شد "مخارجه" مي گفتند و جزو تالار منظور مي داشتند ولي طرفين آن را به صورت دو اتاق كوچك در آورده درب ورودي زيبايي متناسب با زيبايي تالار بين آنها و تالار مي گذاشتند و آنها را "صندوقخانه" و گاهي "قولچا" مي گفتند. در طرفين شرقي و غربي تالار دو دهليز بزرگ و وسيع منظور مي داشتند و در كنار هر يك از آنها و روبروي تالار يك اتاق مي ساختند در طبقه دوم چهاربالا خانه وجود داشت كه دوتا از آنها روي دهليز و اتاق شرقي و دوتاي ديگر روي اتاق و دهليز سمت غربي تالار بود و چون پوشش سقف ها عموماً با تيرهاي چوبي صورت مي گرفت از اين رو از ساختن طبقات ديگر خودداري مي گشت و براي حفظ زيبايي ظاهر معمولا سقف آنها بلندتر ساخته مي شد. مصالح ساختماني غالباً خشت و آجر و آهك بود ولي پي هاي خانه ها را هميشه با سنگ لاشه و آهك مي گرفتند و نماي ساختمان را تا ازاره يعني تا زير پنجره ها با سنگ هاي حجاري شده و از آن به بالا با آجر مي ساختند و جرز آجرها را با گچ بند مي كشيدند. چون اردبيل همواره در معرض تهاجم بوده و غارت هاي مكرري بخود ديده است از اين رو براي صيانت خانه ها ديوارهاي بيروني آنها بلند ساخته مي شد و كوچه ها نيز تنگ و پيچ در پيچ منظور مي گشت.

دوشنبه یازدهم 7 1390

شهر پارس آباد منطقه اي مرزي است كه در جلگه اي هموار با آب و هوايي معتدل تا گرم قرار دارد . فاصله آن تا اردبيل 225 كيلومتر وجمعيت آن 138887 نفر ميباشد. جلگه پارس آباد مستعد ترين خاك و مطلوب ترين شرايط آب و هوايي را براي زراعت دامپروري و باغداري داراست. شركت بزرگ كشت و صنعت و دامپروري مغان بزرگترين شركت در نوع خود در كشور و در خاورميانه با حجم عمليات زراعي دامي و صنعتي در همين شهرستان داير است همچنين وجود كارخانه قند، كمپوت سازي، مرباسازي پنبه پاك كني و كارگاه توليد لبنيات رونق خاصي به اين شهرستان داده است.
پوشش گياهي منطقه بيشتر بصورت علفهاي مرتع مرغوب مي باشد و عشاير ائل سئون كه بقاياي 32 طايفه اصلي اند با حفظ نژاد و سنتهاي خويش هنوز در دشت مغان به حيات خويش ادامه مي دهند .
محصولات كشاورزي و دامي: پنبه، چغندر قند، ذرت، گندم، حبوبات، دانه هاي روغني، كنجد، و ميوه جات آن شهرت جهاني دارند.


سابقه تاريخي پارس آباد«موقان»

در بعضي از كتب تاريخي و سفرنامه‌ها از نام مغان ياد شده است و اكثراً آن را منطقه‌اي حاصلخيز و سرسبز كه داراي احشام فراواني است ذكر كرده‌اند از جمله در كتاب تاريخ آذربايجان مي نويسند: «مغان يا موقان نام دشت با تلاقي بزرگي است كه ا زدامنه كوه سبلان تا كناره خاوري درياي خزر كشيده شده و در جنوب مصب رود ارس و شمال كوههاي طالش قرار دارد. اين ايالت در دوره اسلامي گاهي جز آذربايجان شمرده مي شده ولي غالباً ناحيه اي جداگانه و مستقل را تشكيل مي داد.»
ياقوت حموي اين ناحيه را جزو آذربايجان شمرده و مي‌نويسد: «در آن ديه ها و چراگاههاي بسيار است اكنون تركمانان آن اراضي را براي چرا اشغال كرده و اكثر اهل آن ناحيه را تشكيل مي دهند. كرسي موغان در قرن چهارم شهري بود به همان نام كه اكنون تعيين محل آن دشوار است». از گفته او استنباط مي شود كه محتمل است آن شهر همان باجروان باشد كه حمدالله مستوفي آن را كرسي آن ناحيه شمرده است و در زمان او خراب بوده است. وي موضع آن را در چهار فرسخي شمال برزند كه هنوز نام ان در نقشه ديده مي‌شود معين كرده است.
در كتاب مسالك و ممالك تاليف ابواسحق ابراهيم اصطخري در قسمت مربوط به ذكر درياي خزر چنين آمده است.«جانب شرقي درياي خزر بهري از ديلمان، طبرستان، گرگان و حدود آن و بهري از بيابان خوارزم دارد. و جانب غربي آران، موقان (مغان)، حدود سرير، درياي خزر ، بهري از بيابان غزيه و… و اما از جانب دست چپ دريا از برابر آبسكون تا زمين درياي خزر همه آباداني و پيوسته است از آبسكون بر حدود گرگان و طبرستان و ديلمان بروند. انگه در حدود آران شوند و چون موقان بگذرند تا دربند دو روز راه ولايت شروان شاه است و از آنجا گفته شد تا به سمندر چهار روزه راه است و تمام و… »
در كتاب صوره الارض از ابن حوقل در فصل ششم كه مربوط به آذربايجان است ناحيه دشت مغان را جزو نواحي الران (آران) ذكر مي‌كند و مي نويسد: «در اين فصل به شرح نواحي اسلامي كه در مشرق بلاد روم و در مجاورت آن قرار دارد مي‌پردازيم و نخستين قسمتي كه به بيان آن آغاز مي كنم ارمنيه و الران (آران) و اذربايجان است و من اينها را يك اقليم بر شمردم زيرا تا آنجا كه من ديده‌ام در تحت حكومت يك تن بوده است. مرز ناحيه الران از طرف پايين رودخانه رس (ارس) و در ساحل آن شهر ورثان است و در طرف راست ورثان نزديك رود، برزند است و راهي كه از بردعه به سوي برزند است و راهي كه از بردعه به سوي برزند مي‌رود و از همين برزند گذشته به اردبيل و ميانج (ميانه) و خونج و سپس زنجان مي‌رسد. در قسمت زيرين رود ارس آذربايجان و در قسمتي از خشكي كه در دريا پيش رفته موقان و در زير موقان به خط كج ميان دريا و جبل‌الجيل و زير آن الديم است و…» و در قسمت ديگر مي نويسد: «ميانج،خونج داخرقان، خوي، سلماس، مرند، تبريز، برزند، ورثان ، موقان، بيلقان و باجروان اينها شهرهاي كوچك و در وسعت و اقتصاد بهم نزديكتر و همچنين است نواحي متعلق به اين هيجاء بن رواد از اهر و ورزقان . در همه اينها درختان فراوان و ميوه هست و در سراسر نواحي آن چشمه ها و باغها و گلها آبراهه‌ها و نيز فلاحان ديده مي شوند و سرزمين پربركت و حاصلخيز است چنانكه ميوه هاي آن هدر مي رود و خوردن آن رايگان گونه است.»
مقدسي مي گويد: «موغان شهري است كه دو نهر به دور آن است . پيرامون آن باغچه‌هاي زيبا است كه گويي دشت را بهشت ساخته، اينجا و تبريز دو باغ مي باشند و براي رحاب در كشور اسلام دو فخرآور هستند…. حومه‌اش خشك و دلگشا و دو نهر آن روان است، روي مردمش همچون لؤلؤ و مرجان است بخشاشگر و كريمند.»
حمدالله مستوفي در ذكر ديار آران موغان مي نويسد:«هوايش گرمسير است و به عفونت مايل و حدودش با ولايات ارمن، شيروان، اذربايجان و درياي خزر پيوسته است.حقوق ديوانيش در عهد اتابكان زياد از 300 تومان اين زمان بوده است و اكنون 30 تومان و 3000 دينار است كه بر روي دفتر آمده.» مستوفي، با جروان و بزرند را ديه هاي معمور نوشته و مي‌گويد: «برزند هوايش به گرمي مايل است و حاصلش غله مي‌باشد.»
ابن حوقل مي نويسد: «موقان و جيلان هر دو از مردم طبرستانند و مردم آنجا را موغان گويند و ممكن است جمع مغ باشد.»
ابوعبدالله محمد بن احمد مقدسي، در كتاب احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم مي نويسد: «برزند شهري كوچك و بازارگاه ارمنيان است و بندرگاه اين ناحيه در جاي خوش آب و هوا و سازگاري است.»
در حدود العالم من المشرق الي مغرب آمده است:
«برزند شهري است خرم و آباد و با آبهاي روان و كشت و زرع بسيار و از آن جامه قطيفه خيزد، موقان شهري است و مر او را ناحيتي است بركران دريا نهاده از ناحيت موقان دو شهرك ديگر است كه هم به موقان باز خوانند و از وي رودينه خيزد و دانگوها خوردني و جوال و پلاس بسيار خيزد، ورثان شهري است با نعمت و از وي زيلو و مصلي نماز خيزد» در ابيات قديم از مغان چنان به خرمي و مكان آرامش و شادماني ياد كرده‌اند كه گويي از باغ بهشت سخن مي رانند.

پل هاي خداآفرين پارس آباد

پل هاي «خداآفرين» دو پل تاريخي هستند كه بر روي رودخانه ارس به فاصله اي اندك (100 متر) از يكديگر بنا شده اند. قدمت پل اول به سده ششم هجري (دوره سلجوقيان) مي رسد و 160 متر طول دارد كه 120 متر آن متعلق به ايران و 40 متر آن متعلق به جمهوري آذربايجان است. اين پل داراي 15 تاق جناقي و هلالي با ابعاد نابرابر و غير مشابه است. علت نابرابري تاق ها استقرار پايه تاق ها به صخره هاي طبيعي رودخانه ارس است. مصالح به كار رفته در اين پل سنگ قلوه و لاشه در پايه ها و آجر در ساختمان تاق ها بوده و ملاط به كار رفته در آن آهك و گچ است. پل ديگر به دوره صفوي منسوب است در حدود 120 متر طول داشته و داراي ده تاق است. مصالح به كار رفته در اين پل سنگ تراشيده با ملاط گچ و آهك است.


صنايع دستي پارس آباد

فرش بافي مهم ترين صنايع دستي منطقه است . عشاير و روستاييان منطقه مغان در استان اردبيل ورني‌هاي نفيسي توليد مي ‌كنند كه نقش و نگارهاي زيباي روي بدنه‌ آن ها بيش ‌تراز طبيعت منطقه و شيوه زندگي عشيره‌اي آن ها الهام گرفته است. با اين كه در گذشته ساخت ورني در اين منطقه رواج زيادي داشته است، اما متاسفانه گراني اين محصول رفته رفته از شمارمشتريان داخلي آن كاسته است. هم اكنون ورني بافان مغان براساس نياز بازارهاي داخلي يا خارجي به توليد آن مي ‌پردازند، به همين خاطر از توليد اين محصول تا حد زيادي كاسته شده است. 

وضعيت مراكز آموزشي

هم اكنون شهرستان پارس آباد داراي يك مركز آموزشي كشاورزي با حدود 250 نفر دانشجو، مركز دانشگاه آزاد اسلامي با حدود 300 نفر دانشجو در دو رشته مديريت دولتي و بازرگاني و در آينده فوق ديپلم حسابداري و كامپيوتر و نيز حوزه آموزشي علوم ديني داراي حدود 20 نفر طلبه مي باشد .

وضعيت اجتماعي

سابقه تاريخي اجتماعي پارس آباد كمتر از پنجاه سا ل است و چگونگي عمران اين منطقه و فلسفه پيدايش آن تشكيل و استفرار شركت عمران مغان يعني شركت كشت و صنعت و دامپروري مغان مي‌باشد. معهذا اين شهر از همان اول پذيراي جويندگان كار بوده است شهري است مهاجرپذير اين وضعيت منجر به نوعي تنوع فرهنگي طوايف متعدد است كه البته اغلب آنها زبان آذري داشته و به سنتهاي آن وفا دارند. در مجموع ميتوان نتيجه گرفت كه شهر فعال و مولد است و اكثر افراد در كارهاي توليدي و خدماتي و كشاورزي اشتغال دارند.
 
وضعيت اقتصادي

پارس آباد در سطح استان به عنوان يك قطب كشاورزي مطرح است. اما تاسيسات عظيم شركت كشت و صنعت و دامپروري مغان مانند كارخانه قند و كارخانه لبنيات و پرورش ميوه جزء نادر كارخانه‌هاي اين كشور هستند. اهالي شهرستان علاوه بر كار خدمات در زمينه كشاورزي فعاليت دارند پنبه، ميوه، سويا و انواع ذرت از محصولات كشاورزي شهرستان هستند و به وفور قابل استحصال مي باشد.

وضعيت بهداشتي

شبكه بهداشت و در مان در سال 1374 بمنظور گسترش خدمات بهداشتي اين شبكه علاوه بر سرويس دهي در زمينه عمومي با 49 خانه بهداشت در سطح شهر و روستاها ارائه خدمات مي نمايند. لازم به ذكر است كه شهرستان داراي دو بيمارستان بنامهاي بيمارستان امام خميني (ره) و بيمارستان تامين اجتماعي (ارس) مي‌باشد. خدمات پزشكي اغلب توسط متخصصان ارائه مي‌گردد.

معرفي آثار تاريخي ، زيارتي ، سياحتي شهرستان پارس آباد

درياچه شهرك، باغات ميوه و كشتزار گندم، رود ارس، كانالهاي دشتي مغان و روستاهاي تاريخي و كهن اولتان و تپه نادري

 

دوشنبه یازدهم 7 1390

اردبيليان بر مبناي معتقدات مذهبي از نقاشي استقبال زيادي نمي كردند به ويژه اگر اين هنر در  مورد موجودات زنده مي بود زيرا به آنها گفته شده بود كه اگر شكل جانداري را بكشند در روز قيامت بايد به او جان دهند اين بود كه اين هنر در اين ولايت امكان رشد و پيشرفت نداشت و آنهايي هم كه سرانجام ذوق خود را بر اين خرافه برتري مي دادند هنر خود را در امور مذهبي بكارمي بردند و في المثل به نقاشي صحنه هاي خيالي از واقعه كربلا در عاشوراي سال 61 هجري مي پرداختند و تصاويري به نام شمايل مي آفريدند و آنها را در مساجد و حسينيه ها قرار مي دادند.
برخي از نقاشان ديگر هنر خود را در پاره اي از بناها مثل سقف گنبدي جامه كنهاي حمام ها نشان مي دادند و تابلوهايي از عشاق تاريخي مانند"ليلي و مجنون" ، "اصلي و كرم" و نظاير آنها رسم مي نمودند يا مناظري از درخت و آب و مرغان زيبا نقاشي مي كردند اين كارها بيشتر "من عندي" و بدون تعليم استاد و هنرآموز صورت مي گرفت و ذوق نقاش او را به آفريدن چنان صحنه ها وامي داشت زيباترين نقاشي ها بر روي عصا و چپق و قليان ديده مي شد و هنرمندان ماهر تصاوير ظريف و زيبايي بر روي آنها نقش مي كردند و در هشتاد سال پيش مرحوم "ميرغفور فاضلي" به استادي در اين كار معروف بوده است. براي نقاشي علاوه بر باورهاي ناصواب وسايل لازم نيز موجود نبود و كسي در صدد ساختن بوم قلم و رنگ هاي مختلف برنمي آمد و لذا بطور كلي در اردبيل از حيث اين هنر و بالمال مجسمه سازي چيزي ديده نمي شد فقط در ايام نوروز در قريه "داشكسن" يا "ججين" اسباب بازي هايي بنام "توتك" بصورت جانداران مختلف ساخته مي شد و بعضي از آنها واقعا ارزش هنري زيادي داشت. برخلاف هنرهاي مذكور خط ويسي در حد اعلاي توجه بود و اساتيد بزرگ و نامداري كه غالبا مكتبدار بودند به تعليم آن مي پرداختند و چون براي ارضاي ذوق هنري اين راه بازتر از هنرهاي ديگر بود از اين رو علاقه مندان زيادي نيز در اين رشته پيدا مي شدند. خطاطي اصول و قواعدي داشت معلم هر روز نمونه اي از طرز نوشتن را كه به سرمشق معروف بود به شاگردان مي داد و روز ديگر كه به نوشته هاي آنها نگاه مي كرد نكات ضعف مشق ها را به آنان گوشزد مي نمود. خط با دو قلم ريز و درشت نوشته مي شد و هريك از آنها انواع و اشكالي داشت كه ذكر آنها خارج از گفتار ماست هر چه خط نوشتن مورد توجه بود خط نگهداشتن و به عبارت بهتر جمع آوري و نگهداري نوشته هاي زيبا معمول نبود و اين امر موجب گشته است كه امروزه نوشته هايي از اساتيد خط اردبيل ولو براي نمونه باقي نباشد.

دوشنبه یازدهم 7 1390

تاثير ادوار قبل از اسلام در اردبيل :

بايد اظهار تاسف نمود كه از دوران قديم اردبيل، به خصوص از وضع قبل اسلام آن ماخذ كامل و كافي موجود نيست موسي خورن يكي از نويسندگان قديم ارمني است و نوشته هاي او نزد تاريخ نويسان اعتباردارد او فهرستي از استانهاي ايران در عهد ساسانيان باقي گذاشته، طبق اين فهرست ايران درآن دوره به چهار ايالت بزرگ تقسيم مي شد و نظر به اهميت و اعتبار هريك از آنها به استانداران آنها تخت نقره از طرف پادشاه اعطا مي گرديد قسمت سوم اين استانها، در فهرست مذكور باختر ذكر شده و شامل آذربايجان و ارّان و ارمنستان و ولايات جنوبي و غربي درياي خزر بوده است. آذربايجان به قول خورن، دو پايتخت يا دوكرسي داشت، يكي اردبيل و ديگري گنزك ياشيز قرون اسلامي، كه امروزه به نام تخت سليمان خوانده مي شود. در تشكيلات دوران انوشيروان، آذربايجان مركز شمال بود و شمال را در آن عهد كوستي آپاختا يعني به سوي شمال مي ناميدند و حاكم نشين آن آرتاويد يا اردبيل بوده است طبق صريح نوشته او، اردبيل كرسي شمالي آذربايجان بوده است، بدين اعتبار مي توان گفت كه مقر استاندار زرين تخت عهد ساسانيان، اين شهر بوده و از عظمت و موقعيت سياسي و اداري خاصي بهره مند مي گشته است. از جمله مطالبي كه در باب اردبيل قابل تامل و رسيدگي است مسئله ظهور زردشت و ارتباط آن با اين شهر مي باشد. مورخين اتفاق نظر دارند كه از زمان مادها، دشت مغان و اطراف آن يعني حوالي اردبيل، متعلق به پيشوايان درجه اول مذهبي و محل استقرار آنها بود و تعليمات عاليه ديني و تربيت مبلغين مذهبي درآنجا صورت مي گرفت. چون بزعم بعضي از تاريخ نويسان زردشت نيز از روحانيون عهد خود به شمار مي آمد. به خاطر چنين مي گذرد كه اگر در جاي ديگري نيز متولد بوده به طبع در اين منطقه تعليم يافته و افكار ديني يا الهامات غيبي خود را در آنجا به دست آورده است و با اين تربيب دعوتهاي اوليه او نيز در اين حوالي صورت گرفته و حدود اردبيل و دامنه هاي سبلان نخستين محل انتشار آن كيش باستاني بوده است وجه تسميه مغان به عقيده جمعي از محققين به آن جهت است كه سالي يك بار پيشوايان آئين زردشت در آنجا گرد مي آمدند و درباره مسائل ديني سمينارهائي ترتيب مي دادند چون سمينارهاي ديني در جوار مقدس ترين امكنه هر مذهب تشكيل مي شود ترتيب اجتماعات مذهبي موبدان زردشتي در اين سامان مي تواند دليل آن باشد كه اردبيل و سبلان از نقاط بسيار مقدس دين باستاني ايران به شمار مي آمده و احياناً محل بعثت و دعوت اوليه پيشواي آن بوده است.

تاثير ادوار بعد از اسلام در اردبيل

بزرگترين واقعه تاريخي اردبيل، بعد از شكست ايرانيان در جنگ با اعراب، حمله مسلمين به آذربايجان است به طوريكه تاريخ نويسان آورده اند. در اين دوره اردبيل مركز آذربايجان و مقر مرزبان اين ايالت بود و از ميانه تا باجروان در كنار رود ارس و شهر شيز نزديك مراغه جزو اين ايالت محسوب مي شد. از اين زمان صفحه ديگري در وقايع اردبيل باز شد و آن سكونت اعراب در اين شهر بود. اينان به نام اسلام بدين نواحي هجوم آوردند و چون جنگها پايان يافت به فكر نشيمن و مالكيت افتادند و به قول واقد اردبيلي، كه بلادزي نقل مي كند، اعراب شام وكوفه و بصره پس از سقوط آذربايجان، كسان و خويشاوندان خود را نيز بدانجا آوردند و در اردبيل و ديگر نواحي سكونت دادند. حمله اعراب به ايران از دو نظر قابل بررسي است يكي از جهت دين و اثرات آن و ديگري ازحيث سياست و حكومت پس از پايان جنگها و آغاز دوره مدنيت اسلامي، مردم آنرا با جان و دل پذيرفتند و به نسبت درجه فهم و شعور و تمدن پيشين خود، در عمل به اصول آن اقدام كردند.

 

دوشنبه یازدهم 7 1390

- داوود غفارزادگان:
زندگينامه: وي در سال 1338 در اردبيل متولد شد. او فارغ‌التحصيل دانشسراي مقدماتي اردبيل است. غفارزادگان در زمينه نويسندگي با انتشارات مدرسه، حوزه هنري، بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس همكاري داشته است. همچنين مسئول دفتر پيك كودك و نوجوان حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، كارشناس داستان مركز بررسي آثار، عضو هيئت داوران اولين و دومين دوره جشنواره انتخاب كتاب سال دفاع مقدس و... از جمله مسئوليت هاي ايشان مي‌باشد.
آثار:
«كبوترها در قفس به دنيا مي‌آيند»، «پرواز درناها»، «سايه و شب، دراز»، «ما سه نفر هستيم»، «خلبان كوچولو»، «تا هزار بار گل براي ساقه سبز»، «قصه رنگها»، «نخلها و نيزه‌ها»، «زير شمشير غمش» و «زمستان در راه».


- محمدرضا بايرامي:

زندگينامه: سال 1344در اردبيل متولد شد. او مدير دفتر ادبيات كودك و نوجوان مي باشد. سابقۀ فعاليتهاي فرهنگي او شامل: داستان نويس و برنده جوايز متعددي از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، حوزه‌ هنري، جشنواره ادب و پايداري، جشنواره روستا، بنياد حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، سمينار بررسي رمان ايران و جهان، انجمن نويسندگان كودك و نوجوان و كتاب سال مسجد جوادالائمه، برنده جايزه جهاني كبراي آبي و خرس طلايي از كشور سوئيس و …است.
آثار:
كوه مرا صدا زد (رمان)، بر لبۀ پرتگاه (رمان)، بعد از كشتار (مجموعه داستان)، رعد يك بار غريد (داستان)، دود پشت تپه (رمان نوجوانان)، عقاب هاي تپۀ60 (رمان نوجوانان)، دشت شقايق ها (خاطرۀ ادبي)، هفت روز آخر (خاطرۀ ادبي)، به كشتي نشسته (داستان)، به دنبال صداي او (مجموعه داستان)، عبور از كوير (داستان)، همراهان (مجموعه داستان)، دره پلنگها و …


- جعفر ابراهيمي

زندگينامه: نام مستعار: شاهد
تاريخ تولد : 1330
محل تولد : روستاي حور از توابع ويلكيج
جعفر ابراهيمي (شاهد) شاعر و نويسنده توانمند كشورمان در سال 1330 در شهر حور از توابع ويلكيج به دنيا آمده است، 10 سال اول زندگي اش را با عمه اش ليلا گذرانده چرا كه پدرش در تهران مشغول كار بوده است، وي تحصيلاتش را در مكتب خانه خانم باجي آغاز نموده است و بعدها كه مدرسه اي با يك معلم و كلاس در روستا ايجاد شد تا كلاس چهارم ابتدايي را در آنجا گذراند.
در 10 سالگي با روستا خداحافظي مي كند و همراه پدر به تهران مي آيد و در سال 1341 در دبستان تربيت در كلاس پنجم ابتدايي ثبت نام مي نمايد، بعد از پايان تحصيلات ابتدايي پدرش با تمايلات قلبي خود كه بسيار به دروس حوزوي علاقه داشته او را در مدرسه اي مذهبي با نام شيخ طبرسي ثبت نام مي كند، در اين دوره تحصيلي استاد ابراهيمي است كه يكي از اساتيدش با نام استاد مير كريمي به استعداد او در زمينه شعر و داستان پي مي برد و او را در بدست آوردن موفقيت بسيار كمك مي كند، اولين شعر استاد ابراهيمي در 13 سالگي در مجله سروش كودكان با نام «آن شب باران آمد» چاپ مي شود و بعد از آن استاد پله هاي ترقي با سرعت يكي پس از ديگري مي پيمايد؛ بعد از اخذ مدرك ديپلم و گذراندن خدمت سربازي در دارايي استخدام مي شود ولي از آنجايي كه بعد از 2 سال احساس مي كند كارش با روحيه لطيف و شاعرانه او اصلا سازگاري ندارد به كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان انتقال مي يابد و در كانون فعاليت مي كند، استاد جعفر ابراهيمي كه تخلص شاهد را براي خود گزيده، بيش از پنجاه سال است كه در زمينه ادبيات داستاني و شعر فعاليت مي كند و كتابهاي بسياري در اين زمينه چاپ نموده است از جمله آثار و مسئوليتهاي او مي توان به موارد زير اشاره نمود.
مسئول شوراي شعر كانون پرورش فكري (از سال 1360 تا هنگام بازنشستگي در سال 1380)، سردبير جنگ ادبي آيش، شش دوره دبير جشنواره مطبوعات، دو دوره دبير جشنواره كتاب كانون پرورش فكري و چند دوره داوري كتاب سال و با موسسه كيهان، صدا و سيما، حوزه‌ هنري و انتشارات اميركبير نيز همكاري دارد و حدود 100 كتاب براي گروه‌هاي سني مختلف به رشته تحرير درآورده است.
وي همچنين جوايز و موفقيت هاي بسياري را در زمينه آثار ادبي به خود اختصاص داده است كه از بين آنها مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:
يك سنگ و يك دوست: كتاب سال 67
آواز پوپك: كتاب سال 72
آسمان ابري نيست: برنده جايزه بزرگ كانون در سال 74
آب مثل سلام: برنده جايزه بزرگ كانون
خورشيدي اينجا خورشيدي آنجا: كتاب برگزيده شوراي كودك
بوي گنجشك: كتاب برگزيده سروش نوجوان
در كوچه‌هاي خيس: برنده ديپلم افتخار به جشنواره كانون
پلي به‌سوي شعر (فصل خون مهتاب): كتاب سال و برنده جايزه اول جشنواره كانون.


- اميرحسين فردي

زندگينامه: اميرحسين فردي، متولد پنجم مهرماه ١٣٢٨، در روستاي «قره تپه» واقع در دامنه جنوبي كوه سبلان است. بخش هايي از دوران كودكي و نوجواني خود را در دامنه‌هاي سرسبز سبلان سپري كرده است.  سال هاي طلايي‌اي كه هنوز هم براي او يادآور روزهاي باشكوه زندگي در دل طبيعت است.
او زماني كه قدم در كوچه پس كوچه‌هاي پايتخت گذاشت، علاوه بر آشنايي با مظاهر تمدن شهري، با دلمشغولي ديگري هم آشنا شد كه در سالهاي بعد با زندگي او گره خورد. آن هواي تازه، مقوله‌اي به نام «ادبيات» بوده كه تا امروز هم ذهن و زبان اين نويسنده را به خود معطوف كرده است.
حضور فعال در عرصه‌‌هاي اجرايي حوزه ادبيات ـ به خصوص ادبيات داستاني ـ در اين سالها از او چهره‌اي سختكوش و مقاوم ساخته است.
در كارنامه فعاليتهاي اجرايي اميرحسين فردي، مي‌توان به چند بار داوري براي كتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس، كتاب سال شهيد حبيب غني‌پور، جشنواره ادبيات داستاني بسيج، جشنواره راهيان نور، انجمن قلم ايران، جشنواره قصه‌هاي قرآني و ... اشاره كرد.
وي همچنين از مؤسسين كتابخانه مسجد جوادالائمه(ع) در سال ١٣٥٣ و تشكيل شوراي نويسندگان آن مسجد است.
در حوزه مسئوليت هاي اجرايي وي هم، مي‌توان به عضويت در حوزه انديشه و هنر اسلامي (حوزه هنري)، سردبير و مدير مسئول «كيهان بچه‌ها» (به مدت ٢٤ سال)ـ اين مسئوليت همچنان ادامه داردـ مؤسس و مدير مسئول كيهان علمي، عضويت در شوراي داستان كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، عضويت در شوراي داستان بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس، مسئوليت جشنواره انتخاب كتاب سال شهيد حبيب غني‌پور، مسئوليت شوراي ادبيات داستاني نيروي مقاومت بسيج و مديريت كارگاه قصه و رمان حوزه هنري، اشاره كرد.
از ميان آثار قابل توجه فردي، مي‌توان به «آشيانه درمه»، «سياه چمن»، «يك دنيا پروانه» و «كوچك جنگلي» اشاره كرد.

دوشنبه یازدهم 7 1390

وجه تسميه و پيشينه تاريخي

واژه اردبيل واژه اي اوستايي است كه از دو كلمه آرتا (مقدس) و ويل (شهر) به معني شهر مقدس تركيب شده است. به روايت اوستا زرتشت پيامبر ايراني در كنار رود دائي يتا كه امروزه ارس ناميده مي شود به دنيا آمد و كتاب خود را در سبلان نوشت و براي ترويج دين خود، روي به شهر بازان پيروز آورد. عده اي به او گرويدند و در اين ناحيه جنگي ميان زرتشتيان و بت پرستان روي داد كه در اين جنگ زرتشتيان بر همه روستاها و قصبه هاي اطراف اردبيل دست يافتند و به افتخار اين پيروزي آتشكده اي در اردبيل بنا كردند كه امروزه آثار آن در سه فرسنگي اين شهر در دهكده اي به نام آتشگاه باقي مانده است. اردبيل در دوره اشكانيان و در ميان شهرهاي آذربايجان جايگاه ويژه اي داشت.
نوشته اند كه قهرمانان آذربايجان به نام دهام كه از پهلوانان و از نژاد كيان بوده اند، در اين دوره از اردبيل برخاسته اند. به اين ترتيب، بناي اردبيل را بسيار كهن تر از زمان ساساني بايد دانست. پيش از دوره اسلامي آذربايجان داراي دو مركز اصلي بود: يكي از اين دو مركز گنجك (به ارمني گنزك) بود كه همان تخت سليمان امروزي است، اما نام مركز ديگر در جغرافياي استرابن از قلم افتاده است. در دوره اسلامي اين دو مركز را شيز و اردبيل خوانده اند. مي گويند اردبيل بدون شك مركز تابستاني آذربايجان بوده است. از اواسط تا اواخر دوره ساساني، اردبيل به تنهايي مركز آذربايجان به شمار مي رفت و سكه هاي دوره پارتي و ساساني در اين منطقه با علامت اربارات ضرب مي شده است. اردبيل به هنگام فتح آذربايجان به دست مسلمانان هم چنان پايتخت اين منطقه و مقر مرزبان آن بود.
در دوره ايلخانان گرچه تبريز، به عنوان شهر مهم آذربايجان رو به رشد بود و از لحاظ سياسي جايگزين اردبيل به شمار مي آمد اما اردبيل نيز به عنوان دارالارشاد هنوز از جايگاهي خاص برخوردار بود.اردبيل در دوره صفوي از لحاظ سياسي و اقتصادي سرآمد شهرهاي ايران بود. شاه اسماعيل صفوي قيام خود را از اردبيل آغاز كرد. اين شهر در مسير شاه راه تجاري ايران و اروپا قرار داشت و ابريشم وارده از گيلان، از طريق اردبيل به اروپا صادر مي شد. اين امر در پيشرفت اقتصادي و افزايش درآمد مردم تاثيري مهم داشت. اردبيل دردوره قاجاريه رونق و شكوه گذشته را باز نيافت و وسعت آن به حدود يك سوم وسعت شيراز مي رسيد. اين منطقه به دليل قابليت هاي بالاي اقتصادي, فرهنگي و تجاري در سال 1372 به صورت استان جداگانه از آذربايجان شرقي درآمد و شهرستان ها, شهرها, دهستان ها و روستاهاي زيادي را در برگرفت. هر چند اردبيل به استاني مستقل و جداگانه تبديل شده, اما تاريخ آن با تاريخ سرزمين آذربايجان چندان در آميخته كه بدون توجه به موقعيت تاريخي آذربايجان نمي‎توان سخن از موقعيت تاريخي اردبيل به ميان آورد.

تاريخ پيدايش اردبيل

تاريخ بنا و پيدايش اردبيل به درستي معلوم نيست و به طور قطع نمي توان گفت اين شهر در چه تاريخي و به دست چه كسي به وجود آمده است. در خود شهر داستاني است كه از نسل هاي گذشته نقل گرديده است : سرزمين اردبيل، به سبب آنكه دور آنرا كوه گرفته است در زمان قديم بر اثر ريزش برف و باران به شكل درياچه وسيعي بوده است روزي فرمانرواي آن حدود كه از كنار آن مي گذشت از مناظر دلرباي اطراف آن انبساط خاطري يافت و آرزوي خود را در امكان خالي كردن آب آن و بناي عمارتي درآن محل، با اطرفيان خويش در ميان گذاشت. دو مرد پهلوان به نام «ارده» و «بيل» كمر همت بربستند و كندن مجرائي را براي خالي كردن آب آن به مسابقه قبول نمودند، تا هريك بدين كار توفيق يابد پاداشي از فرمانروا دريافت دارد آن دو در دو نقطه دور از هم، به كندن قسمتي از گدار كوه پرداختند. چون ارده كار خود را نزديك با تمام ديد با خود انديشيد كه مبادا تا وي مجرا را به پايان برساند بيل كار را انجام دهد و در مسابقه پيروز گردد، اين بود حيلتي كرد و كسي نزد او فرستاد كه به دروغ اتمام كار ارده را به اطلاع او برساند و بيل را از ادامه آن باز دارد بيل چون اين خبر بشنيد غصه مرگ شد و هنگامي كه ارده از سرگذشت او آگاهي يافت از رفتار ناجوانمردانه خود پشيمان گرديد و با آنكه مجري را كنده و خروج آب را ديده بود خود را از كوه به زير انداخت و با كشتن خويش، خويشتن را از عذاب وجدان راحت ساخت به هر حال مجري كنده شد و آب از آن طريق، كه امروز به نام «دوجاق» بر سر راه شوسه اردبيل به مشگين قرار دارد، خالي گرديد و شهري كه در جاي آن به وجود آمد به حكم فرمانروا، به ياد آن دو پهلوان ناكام «ارده بيل» خوانده شد.

 

دوشنبه یازدهم 7 1390

قادر مدبر
(قهرمان دووميداني معلولين جهان)
 
درسال 1348 در هشتپر طوالش متولد شد. وي دومين فرزند خانواده و دراردبيل سكونت دارد. او در رشته ورزش هاي رزمي فعاليت داشته واز سال 66 به بعد يعني پس از جانبازي به رشته هاي تنيس روي ميز، پرتاب وزنه  ونيزه روي آورد.وي از سال 72 به عضويت تيم ملي در آمد و درمسابقات استاني وقهرماني كشور مقام نخست را كسب كرد.او مقام اول خودرا در مسابقات بين المللي سال 1994 آلمان در رشته پرتاب ديسك ، وزنه ونيزه بدست آورد. مشوقين اصلي وي والدين اوسپس استادان ومربياني چون شروين اسبقيان، جعفر حيدروند ، بهمن رضايي وآقاي ادريسي بودند كه در كسب موفقيت هاي اونقش مهم و بسزايي بعهده داشتند.
 
مقام هاي نامبرده در سطوح مختلف عبارتند از :
- كسب دو مدال طلا ويك نقره در مسابقات برلين آلمان1994
- كسب سه مدال طلا در مسابقات مجروحين جنگي انگلستان 1995
- كسب سه مدال طلا در مسابقات پارالمپيك آتلانتا 1996
- كسب دومدال طلا درمسابقات جهاني بيرمنگام انگلستان 1998
- كسب دو مدال طلا ويك نقره درمسابقات تورنمنت بين المللي نيوزلند 1999
- كسب دو مدال طلاويك برنز در مسابقات سيدني 2000



الميرا داديار

مقام دوم مسابقات جهاني
متولد : 1361 / تهران ، دانشجو
قهرمان برتر استان اردبيل
رشته ورزشي : ورزش همگاني ( آليش ) ، جودو و شنا 
بخشي از مقامهاي كسب شده :
- مقام اول مسابقات جودو كشور ( 1382 )
- مقام دوم  مسابقات نجات غريق كشور ( 1382 )
- مقام اول مسابقات شناي كشور ( 1383 )
- مقام اول  مسابقات قهرماني آليش كشور  ( 1383 و 1384 )
- مقام دوم مسابقات جهاني آليش ( 1383 )
- مقام سوم مسابقات جهاني آليش ( 1384 )
- مقام اول مسابقات جهاني جودو ( 1384 )



سيد ابوالفضل موسوي

مقام اول مسابقات جوانان جهان

متولد : 1366/ مغان ، ديپلم
قهرمان برتر استان اردبيل
رشته ورزشي : وزنه برداري قدرتي نابينايان 
مقامهاي كسب شده :
- مقام اول مسابقات نوجوانان كشور ( 1382 )
- مقام اول مسابقات  جوانان جهان( 1383 )
- مقام اول مسابقات جوانان جهان ( 1384 )



جليل باقري

مقام دوم مسابقات جهاني

متولد : 1351 / اردبيل ، دانشجو 
قهرمان برتر استان اردبيل
رشته ورزشي : دو و ميداني جانبازان ( پرتاب ديسك ووزنه ) 
بخشي از مقامهاي كسب شده :
- مقام دوم مسابقات جهاني انگلستان ( 1377)
- مقام اول مسابقات جهاني نيوزيلند ( 1378)
- مقام دوم مسابقات جهاني فرانسه ( 1381 )
- مقام اول مسابقات قهرماني كشور ( 1382 )
- مقام اول مسابقات جهاني نيوزيلند ( 1382 )
- مقام اول مسابقات قهرماني كشور ( 1383 )
- مقام دوم مسابقات پاراالمپيك آتن ( 1383 )
- مقام اول مسابقات قهرماني كشور ( 1384 ) 
- مقام دوم مسابقات جهاني فنلاند ( 1384 )



مينا پورسيفي

مقام سوم مسابقات بانوان كشورهاي اسلامي

متولد : 1363 / اردبيل ، ديپلم
قهرمان برتر استان اردبيل
رشته ورزشي : دووميداني
مقامهاي كسب شده :
- مقام اول مسابقات قهرماني كشور ( 1380 )
- مقام اول مسابقات آسيايي  تهران ( 1382 )
- مقام دوم مسابقات بين المللي دهه فجر (1383 )
- مقام دوم مسابقات بين المللي دهه فجر ( 1384 )
- مقام سوم مسابقات بانوان كشورهاي اسلامي ( 1384 )
- مقام ششم مسابقات آسيايي تايلند  ( 1384 )



روح ا... موقري
مقام اول  مسابقات آسيااقيانوسيه 
متولد : 1362 / اردبيل ، ديپلم
قهرمان برتر استان اردبيل
رشته ورزشي : وزنه برداري جانبازان 
مقامهاي كسب شده :
- مقام سوم مسابقات جوانان كشور ( 1381 )
- مقام اول مسابقات استاني – اردبيل ( 1384 )
- مقام اول مسابقات بين المللي آسيا اقيانوسيه -   مالزي ( 1384 )



علي اشكاني
مقام دوم  مسابقات جهاني

متولد : 1357 / اردبيل ،كارشناس ارشد
قهرمان برتر استان اردبيل
رشته ورزشي : كشتي فرنگي
بخشي ازمقامهاي كسب شده :
- مقام اول مسابقات گزينشي المپيك – فرانسه  ( 1379)
- مقام سوم مسابقات گزينشي المپيك – ازبكستان ( 1383 )
- مقام سوم مسابقات جام نيكولاي پتروف بلغارستان ( 1383 )
- مقام دوم مسابقات جام پيتالانسكي لهستان ( 1384 )
- مقام اول مسابقات بزرگسالان آسيا – چين ( 1384 )
- مقام اول مسابقات  المپيك دانشجويان جهان – تركيه ( 1384 )
- مقام دوم مسابقات بزرگسالان جهان  – مجارستان ( 1384)

دوشنبه یازدهم 7 1390
X