شيخ صفي در عهد تسلط مغول بر آذربايجان، يعني در سال 650 هجري در كلخوران، كه قريه اي است در سه كيلومتري شمال غربي اردبيل، ديده به جهان گشود حيات او با دوران زندگي دانشمندان بزرگي نظير مولانا جلال الدين رومي صاحب كتاب مثنوي، شيخ سعدي شاعر نامدار پارسي، امير عبدالله شيرازي، شيخ نجيب الدين بزغوش، علا الدوله سمناني، شيخ محمود شبستري، و شيخ محمد كچه چي كه از عرفا و بزرگان آن عهد بودند معاصر بود شيخ صفي الدين بعد از مرگ استادش شيخ زاهد گيلاني اردبيل را محل اقامت خود قرار داد و با عزت و احترام در اين شهر زندگي نمود و بنا به نوشته رياض العارفين "زياده از صد هزار كس تربيت نمود" در آخر عمر خود به سفر حج رفت و در آنجا وثيقه اي به قلم آورد و فرزند خود صدرالدين موسي را بعد از خود صاحب خرقه و سجاده ساخت و اول محرم سال 735 هجري به اردبيل بازگشت ولي حيات او بعد از مراجعت طولي نكشيد و ظهر روز دوشنبه 12 محرم بداعي حق لبيك گفت شيخ صدرالدين موسي بعد از پدر صاحب خرقه شد او كه 59 سال بر مسند ارشاد نشست مردي عالم و مفسر بود و طبع شعر داشت.

او بود كه درهاي مسجد جمعه اردبيل را از گرجيان پس گرفت در مراتب كمالات معنوي او مي نويسند كه از اوان كودكي قدرت معنوي بسيار داشت و صاحب كشف و كرامت بود بناي اصلي بقعه شيخ صفي الدين از آثار اوست كه خود ايشان نيز در كنار قبر پدرش شيخ صفي الدين مدفون گرديد بعد از صدرالدين فرزندش خواجه علي معروف به سياه پوش صاحب سجاده گرديد و ارشاد مريدان به او محول شد خواجه علي مردي دانشمند و با فضيلتي بود و واقعه ملاقات امير تيمور گوركان را در اردبيل با او مي توان به تعبيري، سنگ اول بناي سلطنت صفويان دانست زيرا در اين ملاقات بود كه شيخ وسيله آزادي سران هفت طايفه بزرگ گرديد طوايفي كه بعدها به نام قزلباش در ايران صاحب قدرت گشتند و در تاسيس سلسله صفويه مؤثر شدند.

بعد از خواجه علي فرزندش ابراهيم معروف به شيخ شاه جانشين وي شد او كه در سفر حج همراه پدر بود در بيت المقدس به تجهيز جنازه پدر مباشرت كرد و چون به اردبيل بازگشت به ارشاد مريدان پرداخت و 21 سال بدين كار توفيق يافت و در سال851 هجري، هنگام ارتحال بسراي باقي، سجاده ارشاد را به فرزندش شيخ جنيد واگذاشت بعد از او فرزندش شيخ حيدر فرزند او به جاي پدر بر مسند ارشاد نشست و به تقويت صوري و معنوي مريدان پرداخت پس از قتل شيخ حيدر سه فرزند صغير او به امر يعقوب دستگير و به فارس تبعيد شدند و در قلعه استخر محبوس گشتند اسماعيل كوچكترين فرزند شيخ حيدر بود و روز سه شنبه 25 رجب 892 هجري ، يك سال قبل از قتل پدر تولد يافته بود او تا شش سالگي در قلعه استخر بود و درآنجا از ملاطفت هائي كه منصور بيگ پرناك فرومانرواي قلعه نسبت به اين سه كودك مي نمود بي بهره نبود زيرا او از طرفداران حضرت علي و از ارادتمندان شيخ صفي الدين بود و از اين رو مخفيانه از سه محبوس صغير حمايت مي كرد اقامت اسماعيل در گيلان و لاهيجان قريب شش سال و نيم طول كشيد و در اين مدت قرآن و علوم مختلف را به وسيله استاتيد بزرگي مثل مولانا شمس الدين لاهيجي و نجم گيلاني آموخت و در 13 سالگي كم كم به فكر قيام و رهبري مريدان افتاد اسماعيل به سال 905 هجري با هفت تن از مريدان و صوفيان به راه افتاد او هر چه به اردبيل نزديكتر مي شد بر عده مريدان و همراهانش افزوده مي گشت چنانكه در طارم عده آنها به 1500 نفر رسيد و چون عزم جنگ با فرخ يسار شروانشاه نمود هفت هزار تن از طوايف قزلباش بدو پيوستند اسماعيل پس از ورود به اردبيل مصلحت آن ديد كه جهاد پدر و جدش را در قفقاز تكميل نمايد و لذا با سپاهي مركب از مريدان خود به شيروان لشگر كشيد و با شجاعت و از جان گذشتگي خود و يارانش بر دشمنان فائق آمد و با تصرف خزائن و دفائن شروانشاه عازم تبريز گرديد و آنجا را از الوند ميرزا بايندر گرفت و پايتخت خود گردانيد.

او تشيع را مذهب رسمي ايران كرد و پس از تاجگذاري دستور داد كه به نام او سكه زر زدند و در آن خود را بنده شاه ولايت خواند شاه اسماعيل در سال 930 هجري در نزديكي هاي سراب بيمار گرديد و در آن منطقه بدرود زندگي گفت. جنازه اش را به اردبيل منتقل كردند و در كنار قبر شيخ صفي الدين به خاك سپردند و بزرگترين پسر وي طهماسب ميرزا بود كه بعد از پدر در يازده سالگي در تبريز به سلطنت نشست و در سال 962 هجري قزوين را به پايتختي برگزيد. اسماعيل دوم جانشين شاه طهماسب دو سال سلطنت كرد و بعد از او سلطان محمد معروف بخدا بنده به پادشاهي رسيد و12 سال در اين مقام حكومت نمود پايه سلطنت اين پادشاه بر دوش فرزند بزرگش حمزه ميرزا بود ولي او در سال 994 هجري هنگامي كه درصدد مراجعت از گنجه به قزوين بود به وسيله توطئه خائنانه جمعي از بزرگان قزلباش به قتل رسيد فرزند ديگر سلطان محمد كه عباس ميرزا نام داشت و در خراسان حكومت مي كرد به دستياري دو تن از بزرگان قزلباش بر پدر قيام كرد و سلطنت را به نام شاه عباس اول به دست گرفت او در سال 996 هجري به سلطنت نشست و 42 سال پادشاهي كرد اين پادشاه كه از سلاطين مقتدر ايران است اعتقاد خاصي به جد خود داشت و هنگام زيارت از قبر جدش از نيم فرسخي چكمه و پا پوش از پا در مي آورد.

 


دوشنبه یازدهم 7 1390
X