از سنن تاريخي مردم اردبيل بجاي آوردن مراسم جشن نوروز باستاني است. تشريفات برگزاري اين جشن نسبت به نقاط ديگر ايران تا حدي مفصل و وسيعتر بوده است و با آمدن «تكمچي »ها آغاز مي گشته است.
تكم و تكمچي
«تكم» (ت-ك-م) شيطانكي بود كه به شكل حيوان چهار دست و پا از تخته مي ساختند. طول آن تقريباً 25 سانتي متر و دستها و پاهايش متناسب با اين بدنو قابل حركت بود آنرا با پارچه هاي رنگارنگ و تكه هاي آينه به طرز زيبايي مي آراستند و در زير شكم بر انتهاي چوب نازكي متصل مي ساختند. اين چوب از سوراخي كه در وسط صفحه صفحه تخته اي تعبيه شده بود مي گذشت و به آساني آن سوراخ بالا و پائين مي رفت.
تكمچي
يعني صاحب تكم، صفحه تخته را بطور افقي دريك دست نگه مي داشت و با دست ديگر انت هاي چوبي راكه تكم برآن نصب شده بود و در زير تخته بالا و پائين مي برد و بدين طريق مجسمه چوبي در روي تخته بحركت در مي آمد و دستها و پاها و زير شكمش با برخورد برآن تخته صدائي بوجود مي آوردكه چون ريتم و آهنگ مخصوصي داشت مثل صداي ضرب براي انسان خوش آيند بود. تكمچي با اين حركت دست و آهنگ آوازها و تصنيف هائي نيز مي خواند و از راه چشم و گوش تماشاگران را محفوظ مي ساخت و چون تكم مخصوص نوروز بود تصانيف و آوازها نيز همواره درباره بهار و عيد سروده مي شد تكمچي تقريبا از يك ماه به عيد مانده پيدا مي شدند و بدر خانه ها مي آمدند و رسيدن بهار و نوروز را مژده مي داد. و چون تكم مخصوص نوروز بود تصانيف و آوازها نيز همواره درباره بهار و عيد سروده مي شد و جنبه بشارتي براي به پايان رسيدن زمستان و آمدن بهار داشت. مطلع آنها در اين اواخر غالباً چنين بود:
بهار آمد بهار آمد خوش آمد سيزون بو تازه بايرامور مبارك
(مفهوم مصرع دوم چنني است «اين عيد تازه شما مبارك باشد»
تاريخ پيدايش تكم و وجه تسميه آن ناپيداست. برخي آنرا از كلمه «تكه» كه در بعضي از نقاط آذربايجان به معني بزنر (بز در زبان كنوني آذربايجان «كچي» (باكسر اول) ناميده مي شود.)بكار مي رود و ضمير ملكي «م» مركب مي دانند بدون آنكه بتاريخ پيدايش آن اشاره كنند ولي چون بز در تاريخ تطورات جوامع بشري مثل سگ و گاو و بعضي حيوانات ديگر حرمت و قدسيتي داشته است اين تصور در ذهن قوت مي يابد كه شايد تكم يك امر كاملا باستاني و هر آينه مظهر «توتم» ( جامعه شناسان مي گويند در زمان هاي بسيار قديم كه بشر بصورت كلان يعني جامعه هاي ابتدائي بسيار كوچك زندگي مي كرد معتقد به يك روح نامرئي بود كه معنا بر آن جامعه تسلط داشت و خير و شر جامعه در دست او بود. آنرا توتم مي گفتند و در هر جامعه چيزي يا حيواني را مظهر آن روح تصور مي كردند و آنرا محترم مي داشتند.) جوامع قديمه بشري باشد كه در چنين موقعيت مهم با آن شكل و حرمت مخصوص جلوه گر مي شود و مثل يك مبشر بزرگ مژده سپري شدن زمستان و فرا رسيدن بهار را به انسان مي دهد به ويژه آنكه خود كلمه تكم هم اگر بصورت ساده و رسم خاص تعبير شود در زبان هاي معمول اين حدود معنائي ندارد و به مجموعه آن مجسمه چوبي و پايه و تخته آن اطلاق مي گردد.
به هر حال تا گذشته هاي نزديك با آمدن تكمچي ها جنب و جوش چشمگيري پيدا مي شد و شهر حالت عيد بخود مي گرفت. پارچه فروش ها، خياط ها و كفش دوزها و.. مشتري زيادي پيدا مي كردند و برخي از آنها كه در ايام عادي كارهاي متري داشتند در اين روزها گاهي تا نيمه شب تلاش مي نمودند روستائيان از راه هاي دور و نزديك براي خريد عيد به شهر مي آمدند. زنان آنها كه با لباسهاي بلند و رنگيني توام با متانت و وقار جلوه خاصي به كوچه و بازار مي دادند غالباً مشتري هاي پارچه فروشان و كفاش ها بودند ولي مردها بيشتر شيريني و خشكبار و «يه ميش» مي خريدند. ( يه ميش لفظ تركي است به معني خوراكي مي باشد و معمولا روستائيان آنرا به كشمش و سبزه مي گويند.)
بقالها و آجيل فروشها تخته بندي دكان هاي خود را تجديدمي كردند و خوانچه هاي اجناس را بطرز زيبائي مي چيدند و با پارچه ها و شمعهي رنگين و چراغ هاي گوناگون محوطه دكان را مزين مي ساختند. قنادها شيريني هاي زيادي تهيه مي نمودند و ميوه فروش ها با صندوق هاي ماهي و مركبات و ميوه هاي ديگر كه بوفور براي فروش عرضه مي كردند نه تنها مغازه ها را پر مي نمودند حتي قسمتي از معابر و بازار ار هم مي گرفتند. هر كسي ظروف مسين را براي سفيد كردن به سفيد گر مي داد و براي ميمنت يك كوزه آب نو خريداري مي نمود و اين دو جزو شكون خانواده هاي اين شهر بود.
بايرام پايي
يكي ازمراسم زيباي اردبيل، درايام نوروز، فرستادن شام براي ارحام بود. بايرام پايي يعني سهم و حصه عيد، مي گفتند همواره از طرف كسان دختري كه به خانه شوهر رفته بود، فرستاده ميشد. شام را در مجموعه هاي مسي بزرگي مي چيدند مقدار آن، باتوجه به افراد خانواده اي كه به آنجا فرستاده مي شد، كم و زياد مي گرديد. پلو را در روي دوري هاي چيني مي كشيدند و هر غذاهاي مورد نظر را در ظرف هاي جداگانه در مجموعه مي گذاردند و روي آنها سرپوش هاي مسين سفيد شده تميزي قرار مي دادند بر روي مجموعه هم روپوش مخملي يا ترمه يا زري بسيار زيبايي، كه به شكل دايره و با ريشه هاي طلائي و سيمين جالبي دوخته شده بود مي كشيدند حمال غذاها را در خانه اي كه برده بود مي گذاشت و مجموعه و روپوش و سرپوشها را با خود برمي گردانيد.
مراسم نوروز
فاصله بين چهارشنبه سوري و نوروز يك نوع دوران فترت بود و معمولاً بانوان درخانه كارهاي نظافت را تكميل مي كردند و مردان نيز مشغول خريد و فروش لوازم عيد مي گشتند تا بالاخره نوروز فرا مي رسيد در ساعت تحويل سال، اگر چه نيمه شب هم بود، همه افراد خانواده بيدار گشته سر سفره تحويل مي نشستند. سفره تحويل يكي دو ساعت قبل از لحظه تحويل گسترده مي شد و اولين چيزي كه در آن قرار مي دادند قرآن مجيد بود در اين سفره علاوه بر هفت سين، شيريني، ميوه، آجيل و خشكبار هم مي گذشتند و آينه، سكه طلا يا نقره سماق و برنج وگندم از لوازم اين سفره به شمار مي آمد. قبل از ساعت تحويل همه وضو مي گرفتند و در لحظاتي كه سال در شرف تجديد بود سكوت مطلقي حكمفرما مي شد و لحظه اي فرا مي رسيد كه هر كس توجه خاصي به مبدا پيدا كند و سلامت و سعادت و كاميابي در سال جديد را از خداي بزرگ بخواهد چون سال تحويل مي شد اولين كار با باز كردن و نگاه كردن قرآن مجيد و بوسيدن آن آغاز مي گشت و در اين مراسم به طور كلي از حيث نوبت رعايت تقدم سن مي گرديد بعد از اين تشريفات اولين فرد مميز، كه سنش كوچكتر از همه بود گلابدان بدست گرفته به افراد خانواده گلاب مي داد اگر اين خانه متعلق به بزرگترين فرد آن خانواده بود به فاصله كمتري از تحويل سال، اولاد و احفاد و كسان او، كه خانه و زندگي مستقلي داشتند براي زيارت او و عرض تبريك مي آمدند و قبل از آنكه سفره تحويل برچيده شود اداي احترام مي كردند و بدين ترتيب ديد و بازديدهاي عيد آغاز مي گشت و بزرگتران، پرداخت عيدي را به قدر امكانات مالي و موقعيت خانوادگي به كوچكتران به ويژه كودكان و مستخدمين خانواده، عيدي مي دادند.
چهارشنبه سوري
چهار شنبه آخر سال را چهار شنبه سوري مي خوانند ولي سابقا در اردبيل آنرا "گل چهارشنبه" مي گفتند زيرا همه خانه ها مثل گل تميز گشته است چون ظهر روز سه شنبه آخر سال شمسي مي گذشت در كوچه و بازار صداي بمب و ترقه آغاز مي گشت رسميت جشن امشب چنين بود كه اندكي بعد از غروب خورشيد، بوته هاي گون و خار را در پشت بام يا حياط خانه آتش مي زدند و بعد از آن شروع به استفاده از وسايل ديگر آتشبازي مي كردند بعد از صرف شام سفره چهارشنبه سوري گسترده مي شد. در اين سفره هر خانواده بر طبق رسم خود شيريني، خشكبار، آجيل و با شمع هاي رنگين منور و مزين مي نمود. شب چهارشنبه سوري فالگيري نيز ديده مي شود بدين معني كه دخترها در اوايل شب پشت در خانه هاي خود مي ايستادند و از لاي در سخناني را كه رهگذران مي گفتند به عنوان فال تعبير و تفسير مي كردند و اما پسرهاي جوان كمربند هاي پارچه اي يا دستمال خود را از پنجره اطاق همسايه يا كسان خود، بدرون اطاق مي انداختند صاحبخانه، بدون آنكه درصدد شناختن هويت آن برآيد، مقداري آجيل يا شيريني بر دستمال يا گوشه كمربند مي بست و به طرف صاحب آن مي انداخت.